از صنف تا خانهنشینی و فقر؛ روزمرگی تلخ یک آموزگار زن در حاکمیت طالبان
حدیث حبیبیار

دستهایی که روزگاری پر از دفترچههای شبنویسی دختران بود، اکنون در میان کارهای خانه میلغزند. چشمانی که همیشه در جستوجوی لحظات یادگیری و رشد در چهرهی دانشآموزان بودند، حالا در پشت درهای بسته به آیندهای نامعلوم خیره شدهاند. پس از آنکه طالبان آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را ممنوع کرد، زینب دیگر نتوانست لبخند دخترانی را ببیند که با عشق به علم در صنف درسیاش حضور مییافتند. محدودیتهای طالبان او را که سرپرست خانوادهی ۹ نفریست نه تنها خانهنشین و افسرده کرده؛ بلکه با ناداری شدید نیز مواجه کرده است. اکنون زندگی او مربعی است از فقر و بیچارهگی، افسردگی و خانهنشینی، مبارزه برای بقا و عشق بیپایان به فرزندانی که در دلشان هنوز رویای آزادی و دانش میپرورانند.
زینب سادات، پیش از قدرتگیری دوبارهی طالبان در یکی از مکتبهای دولتی هرات به تدریس دختران بالاتر از صنف ششم مشغول بود. او همسرش را چند سال پیش از دست داده و تنها نانآور خانوادهاش است. این آموزگار میگوید که مسئولیت تأمین معیشت خانواده به دوشش و اکنون پس از بیکاری با وضعیت دشوار اقتصادی دستوپنجه نرم میکند.
بانو سادات در حالی که مشغول پختن «قلورشیر»، یکی از غذاهای محلی هراتی برای فرزندانش است، میگوید که ماهانه تنها پنجهزار افغانی از معارف طالبان دریافت میکند. او ادامه میدهد که با این پول اندک، حتا هزینهی ابتدایی زندگیاش فراهم نمیتواند. سادات با ابراز ناراحت میافزاید که حتا شروع یک هنر یا شغل تازهای برایش غیرممکن است.
زینب با چشمانی که اشک را به سختی در آنها پنهان کرده گفت: «روی کار آمدن طالبان، زندگیام را از عرش به فرش کشاند. شوهرم هم آموزگاری بود که بهدلیل بیماری در خانه بستری شد. پس از بیکاری من دیگر قادر به درمان او نبودم و در نهایت او را از دست دادم. با رفتن شوهرم، هر روز زندگیام با ۹ فرزندم تیرهوتار شد. حالا هم که با محدودیتهای روزافزون طالبان، معاش من به پنجهزار افغانی رسیده و تنها توان هزینهی برق و آب را دارم».
بانو سادات مادر شش دختر است، میگوید که تنها دو دخترش به مکتب میروند و چهار دختر دیگرش در خانه بیکار هستند. او میافزاید که هیچ راهی برای رهایی آنان از خانهنشینی و افسردگی ندارد.
این آموزگار که میخواهد شلغم خرد شده را به غذایی که در حال آماده شدن است، اضافه کند، گفته است: «کاش تنها روزگار خودم تلخ بود. نگرانی از آیندهی دخترانم هر لحظه وجودم را ذره ذره میکند. چهار دخترم که در صنفهای ششم، هشتم، دهم و دوازدهم بودند، بهخاطر محدودیتهای طالبان از رفتن به مکتب محروم شدهاند. علاوه بر غم آموزش و از بین رفتن آرزوهایشان، فقر و بیچارهگی من نیز آنان را رنج میدهد».
او که لحظهیی، با یادآوری روزهای پیش از حاکمیت طالبان، اندکی آرامش یافته، با صدایی آرام از روزگار دیرینهاش چنین سخن میگوید: «صبح به شوق و علاقه بیدار میشدم و به مکتب میرفتم. هر گوشه و کنار دخترانی را میدیدم کتاب به دست که خوشی از وجود شان موج میزد. حیف شد آن روزهای قشنگ حیف. آرزو دارم روزی دوباره در صنفها، با دختران به تدریس بپردازم و در کنار آنان، امید به آیندهای روشن و بهتر را تجربه کنم».
بانو سادات که دیگر از برهم زدن قلورشیر دست کشیده است، افزوده که اگر نهادی از آنان حمایت کند، شاید بتوانند با راهاندازی کارگاه تولید مواد غذایی از جمله شیرینیها، ترشیها و مربا، خود و دخترانش را از بیسرنوشتی و فقر نجات دهند. «دخترانم استعداد بالایی در آشپزی دارند. یکی در شیرینیپزی و دیگری در آماده کردن انواع ترشیها و مربا دست خوبی دارند. اگر کسی ما را حمایت کند تا یک کارگاه تولید مواد غذایی راهاندازی کنیم، شاید دیگر هرگز فقر را تجربه نکنیم».
او همچنان با ابراز نگرانی از وضعیت بد اقتصادی که دارد، میگوید اگر زندگیاش به همین شکل ادامه یابد، مجبور خواهد شد دست به ازدواج دخترانش بزند؛ چیزی که هرگز تصور نمیکرد. «خوب، اینها را گرسنه و تشنه چه کنم؟ حداقل شاید شوهرانشان بتوانند آنچه را که من برایشان کم گذاشتهام جبران کنند. هرچند خودشان راضی نبودند و امیدوار به روزهای بهتر هستند؛ اما محدودیتهای روزافزون طالبان روزبهروز آنان را به سمت ازدواج سوق میدهد».
زینب که به آرامی قلورشیر را از دیگ میکشد تا برای فرزندان گرسنهاش ببرد، در پیامی به رهبر طالبان چنین میگوید: «تو نمیدانی که فرزند دلبندت گرسنه بخوابد یعنی چه. تو نمیدانی که دختران انسان پیش چشمش روانی شوند، یعنی چه. تو درک نداری که بدانی احساس و عاطفهی مادرانی که سرپرست خانوادههای خود هستند، یعنی چه. نشستهای در جای گرم و نرم خود و از دل خود محدودیت و ممنوعیت میبافی. آگاه نیستی که مردم را تباه کردهای، تباه».
پیش از این، در یک نامهای مربوط به ادارهی امور حکومت طالبان آمده بود که بر اساس دستور ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان، معاش ماهانهی کارکنان زن ادارههای دولتی که از سوی نظام پیشین استخدام شدند، به پنج هزار افغانی کاهش یافته است؛ اما مشخص نشده بود که آیا این تصمیم شامل تمام کارمندان زن یا فقط کارمندان خانهنشین میشود.
با آنکه حکومت طالبان همواره مدعی است که حقوق زنان و دختران در چارچوب شریعت اسلام در افغانستان تأمین است؛ اما در نزدیک به سه سال گذشته محدودیتهای شدیدی را بر آموزش، کار و دیگر فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنان وضع کرده است.