زندگی‌ای که به تار موی بند است؛ روایت زنانی که پنهانی موی مصنوعی می‌سازند

حدیث حبیب‌یار

در میانه‌‌ای محدودیت‌ها و قانون‌های سخت‌گیرانه‌ی طالبان بر زندگی زنان، مادر و دختری در هرات با ساخت و بافت موی مصنوعی برای زنان، راهی برای تأمین هزینه‌های زندگی خود یافته‌اند؛ اما این کار پنهانی همه‌روزه با چالش‌هایی همراه است، چرا که آنان هر روز با ترس از بازداشت و پی‌گرد توسط طالبان، فعالیت‌شان را ادامه می‌دهند.

مریم استوار، در گوشه‌ای از یک خانه‌ی گِلی در شهر هرات، روی قالیچه‌ی کهنه‌ای نشسته و مشغول گره‌زدن رشته‌های نازک موی مصنوعی است. دست‌هایش با مهارتی خاص حرکت می‌کنند، انگار سال‌هاست این کار را انجام می‌دهد؛ اما واقعیت این است که همه چیز را خودش با آزمون و خطا و با تکیه بر زنده ماندن یاد گرفته است.

او ۴۵ سال سن دارد و تا سه سال پیش، هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که روزی بافتن و رنگ موهای مصنوعی، تنها منبع درآمد خانواده‌اش شود. بانو استوار می‌گوید: «وقتی طالبان آمد، همه چیز برای ما زنان بسته شد. من خیاطی بلد بودم؛ اما کسی دیگر لباس نمی‌خواست. این‌جا، زن بودن خودش جرم است».

مریم ابتدا برای کمک به یکی از دکان‌داران آشنا، چند دسته موی بافته‌شده ساخت. زمانی که متوجه شد که هنرش خریدار دارد، تصمیم گرفت در خانه این شغل را گسترش دهد. اکنون روزانه بین دو تا سه دسته مو تولید می‌کند؛ محصولاتی که از طریق واسطه‌ها به دکان‌های آرایشی منتقل می‌شوند.

اما شغل‌اش آسان نیست. بانو استوار از درد مداوم در کمر و گردن رنج می‌برد. ساعت‌ها نشستن در وضعیت خمیده برای بافتن رشته‌های مو، ستون فقراتش را فرسوده کرده است. او می‌افزاید: «درد کمرم زیاد شده، شب‌ها خوابم نمی‌برد؛ اما اگر این کار را نکنم، چه کسی نان خانه را تهیه کند؟»

علاوه‌بر مشکلات کمرش، مریم در این مسیر با چالش‌های دیگری از جمله ترس از بازداشت توسط نیروهای «امر به معروف و نهی از منکر» طالبان نیز مواجه است. شغل بانو استوار خلاف قوانین تازه‌ وضع‌شده‌ی طالبان است. او می‌گوید از صدای ناگهانی در زدن یا قدم‌های ناآشنا در کوچه، وحشت‌زده می‌شود. «فکر می‌کنم آمده‌اند مرا ببرند. همیشه ترس دارم. این‌جا برای زن‌هایی مثل من، جای نفس کشیدن هم نیست».

در تمام روز، مریم تنها زمانی نفس راحت می‌کشد که دروازه‌ی خانه بسته است، پرده‌ها کشیده‌اند و او با دستانش مشغول کار است؛ اما حتی در همین لحظات هم، ذهنش با اضطراب پر است. او می‌گوید همیشه نگران فردا، نگران دخترش، نگران آینده‌ای است که معلوم نیست اصلاً اجازه داشته باشد آن را بسازد یا نه.

این کارآفرین می‌افزاید که درآمدش ناچیز است. هر بسته موی بافته‌شده را به قیمت اندکی می‌فروشد. گاهی تنها ۵۰ تا ۸۰ افغانی در برابر ساعت‌ها کاری دشوار درآمد دارد. با این حال، همین پول کم هم برایش حیاتی است. «همین که می‌توانیم نان خشک بخریم و شکم گرسنه نخوابیم، خدا را شکر می‌کنم؛ اما همیشه نگرانم که اگر کار قطع شود، سرنوشت ما چی می‌شود؟»

مریم می‌افزاید که در پایان هر روز به دخترش نگاه می‌کند، دختری که بیش‌تر از سنش رنج دیده است. او می‌گوید: «سارا هم مانند من یاد گرفته بجنگد؛ اما به شیوه‌ی خودش. او دلش مکتب و زندگی می‌خواهد؛ ولی اکنون رنج است که بافتن مو شده تمام دنیایش. هم‌چنان درد مرا می‌فهمد، حتی وقتی هیچ چیز نمی‌گوید».

او خطاب به طالبان می‌گوید که کار و آموزش زنان «جرم» نیست؛ بلکه حق هر زن و دختر در تمام جهان است. وی می‌گوید: «من فقط می‌خواهم زنده بمانم. کار ما نه گناه است، نه جرم. مگر زن بودن جرم است؟ مگر نان‌آوردن برای خانه گناه است؟ اگر طالبان جای ما بودند، می‌فهمیدند که زندگی چقدر سخت است، وقتی حتی اجازه نفس کشیدن نداری».

در اتاقی که مریم ساعت‌ها به بافتن مو مشغول است، دخترش سارا نیز آرام در گوشه‌ای نشسته و با او هم‌کاری می‌کند. زندگی این مادر و دختر چنان درهم تنیده شده که حتی سکوت میان‌شان معنایی مشترک دارد. سارا، که اکنون ۱۹ سال دارد، تا پیش از بسته شدن مکتب‌ها توسط طالبان، دانش‌آموز صنف دهم بوده؛ اما با تغییرات سیاسی و محدودیت‌های تازه، مسیر زندگی‌اش نیز مانند هزاران دختر دیگر به بن‌بست خورده است.

با وضع ممنوعیت آموزش از سوی طالبان، سارا نیز ناچار شده که در کنار مادرش مشغول کار شود. هرچند بافتن موی مصنوعی تا اندازه‌ای به تأمین مصارف زندگی برایش کمک می‌کند؛ اما می‌گوید که این شغل برایش دشوار است که نه‌تنها از نظر جسمی؛ بلکه از نظر روانی نیز فشار زیادی به او وارد می‌کند. او می‌افزاید که به این شغل هیچ علاقه‌ای ندارد و آن را جای‌گزینی تلخ برای آموزش می‌داند.

بانو سارا می‌گوید که دیگر بازگشایی مکتب‌ها برایش مانند یک «خواب و خیال» شده و اکنون به‌خاطر رهایی از افسردگی مجبور به انجام این شغل است. او گفته است: «گاهی خواب می‌بینم که دوباره در صنف نشسته‌ام؛ اما وقتی بیدار می‌شوم، می‌فهمم همه چیز همان‌طور باقی مانده است».

این دانش‌آموز افزوده است که شرایط زندگی هر روز برایش دشوارتر می‌شود و دیگر هیچ دل‌خوشی برای ادامه‌ی زندگی ندارد. او می‌گوید: «گاهی فکر می‌کنم دیگر هیچ‌چیز خوشحالم نمی‌کند؛ حتی زمانی که پول درمی‌آورم، دلم خوش نیست».

سارا اکنون بخش بزرگی از بار کار خانه را به دوش می‌کشد. از آماده‌کردن دسته‌های ابتدایی مو گرفته تا گره‌زدن دقیق نخ‌ها و آماده‌سازی محصول برای تحویل، بخشی از فرآیند تولید را او انجام می‌دهد. او گفته است که همراه مادرش، بدون دستگاه، بدون آموزش و بدون تضمین فروش، تمام مراحل را با دست و دقت پیش می‌برند.

سارا افزوده که کار میان‌شان تقسیم شده؛ اما درآمد ناچیز هم‌چنان باید میان نیازهای اساسی خانه مصرف شود. «گاهی مادرم خسته می‌شود، کمرش درد می‌گیرد، من بخش او را هم انجام می‌دهم. اگر کمک نکنم، کار می‌ماند. باید تلاش کنم تا پولی برای گذران زندگی داشته باشیم.»

علاوه بر بافتن، سارا گاهی مسوول بسته‌بندی و آماده‌سازی سفارش‌ها نیز می‌شود. برای آن‌که زمان از دست نرود، شب‌ها هم تا دیروقت کنار مادرش کار می‌کند. هرچند این کار برایش آینده‌ای روشن نمی‌سازد؛ اما فعلاً تنها راه موجود برای تأمین هزینه‌های زندگی‌شان است. او می‌داند اگر کنار مادرش نباشد، کار پیش نمی‌رود و همین به او انگیزه‌ی موقت می‌دهد. «فکر می‌کنم اگر کنار مادرم نباشم، او تنها می‌ماند. ما هم‌دیگر را زنده نگه داشته‌ایم.»

در کنار فشارهای اقتصادی و روانی، نگرانی از ازدواج اجباری نیز ذهن سارا را مشغول کرده است. او افزوده که با وضعیت ناپایدار مالی و نبود حمایت اجتماعی برای زنان، احتمال این‌که خانواده‌‌اش او را مجبور به ازدواج کنند زیاد است. سارا نگران است که اگر وضعیت تغییر نکند، تا دو سال دیگر مجبور به ازدواجی شود که هیچ آمادگی برای آن ندارد.

سارا هم‌چنان در صحبت‌اش با خبرگزاری بانوان افغانستان، خواسته‌ی مشخصی دارد؛ خواسته‌ای که خطاب به تصمیم‌گیرندگان حکومتی و فرهنگی در افغانستان است. او می‌گوید زنان و دختران نه تهدید هستند و نه باری بر دوش جامعه؛ بلکه نیمی از نیروی انسانی‌اند که اگر فرصت داشته باشند، می‌توانند سازنده باشند. او به طالبان می‌گوید: «ما زن هستیم، نه سایه. نترسید از دانستن ما، از بودن ما. ما فقط می‌خواهیم زندگی کنیم».

این در حالی‌ست که چند هفته پیش اداره‌ی امر به معروف و نهی از منکر طالبان در هرات،  400 کیلوگرام موی سر زنان را از دکان‌های این ولایت جمع‌آوری کرد.

عزیزالرحمان مهاجر، رییس اداره‌ی امر به معروف و نهی از منکر طالبان در هرات گفته که این مقدار موی در جریان نظارت محتسبان از دکان‌ها به‌دست آمده است.

او گفته که موی انسان، به‌ویژه موی زنان، جزء اعضای بدن است و خریدوفروش آن خلاف شریعت اسلامی است.

رییس اداره‌ی امر به معروف طالبان در هرات به دکان‌داران هشدار داده است که در صورت تکرار خریدوفروش هر نوع موی سر زنان، دکان‌های آنان بسته خواهد شد.

طالبان پیش از این در برخی ولایت‌های دیگر نیز از خریدوفروش هر نوع موی سر زنان جلوگیری کردند و آن را خلاف شریعت دانسته‌اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا