زنان در گرداب بحران اقتصادی افغانستان؛ «حتا نان خشک هم نداریم و گرسنه می‌خوابیم»

آی‌نور سعیدپور

نیسمه، زنی میان‌سال با دستان پینه‌بسته و چادری کهنه، هر روز صبح زود از خانه‌اش در یکی از محله‌های کابل بیرون می‌زند. با امیدی کم‌رنگ؛ اما پاهایی استوار، کوچه‌به‌کوچه می‌گردد تا شاید کاری برای صفاکاری یا شستن لباس‌ها پیدا کند. چین‌وچروک چهره‌اش از خستگی و رنج سال‌ها می‌گوید؛ اما نیسمه هنوز ایستاده است؛ تا در برابر فقر ایستادگی کرده و برای فرزندانش نان‌آوری کند.

او ۴۲ ساله است و پس از مرگ شوهرش به دلیل بیماری سرطان، سرپرستی هفت فرزند قدونیم‌قدش را به‌تنهایی به دوش می‌کشد. در یک خانه‌ی کرایی زندگی می‌کنند و تمام داروندار خانواده، سال‌ها پیش صرف درمان شوهرش شد؛ درمانی که ثمری نداشت، جز فقر بیش‌تر.

نیسمه صبح‌ها از حوالی ساعت هشت از خانه بیرون می‌زند و تا عصر، کوچه‌های کابل را می‌گردد. از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر می‌رود، در می‌زند، می‌پرسد، برای داشتن کاری اصرار می‌کند؛ اما بیش‌تر روزها مانند امروز دست خالی بازمی‌گردد.

در حالی‌که افغانستان یکی از بدترین بحران‌های گرسنگی جهان را تجربه می‌کند، زنان بی‌سرپرستی مانند نیسمه بار سنگین معیشت را به‌تنهایی به دوش می‌کشند. بربنیاد گزارش سازمان ملل متحد در سال گذشته‌ی میلادی 23 میلیون 700 هزار نفر در افغانستان نیازمند کمک‌های انسان‌دوستانه‌ی فوری بوده‌اند که این آمار در سال جاری میلادی به بیش از 22 میلیون نفر تخمین زده شده است. برنامه‌ی جهانی غذای سازمان ملل نیز بارها هشدار داده که بیش‌ترین آمار نیازمندان در افغانستان زنان و کودکان اند و بیش‌ترین بار گرسنگی را متحمل می‌شوند.

ساعت سه بعدازظهر است. نیسمه خسته و گرسنه کنار پیاده‌رو نشسته و عرق پیشانی‌اش را با گوشه‌ی چادر پاک می‌کند. او با صدای گرفته و شکوه از وضعیت زندگی‌اش می‌گوید: «در خانه یک زنه کار و مزدری می‌کنم. کار سختی می‌کنه؛ اما مجبوری است».

در خانه‌ای که گاه‌گاهی برای صفاکاری می‌رود، دست‌مزد ناچیز و غیرثابت است. او از کار نمی‌نالد؛ اما از نداشتن نان چرا. در حالی‌که هنوز خورشید غروب نکرده، فکرش درگیر این است که شب چه غذایی برای بچه‌ها تهیه کند.

فرزند پسرش برای کمک به خرج خانه، ترک تحصیل کرده و در یک دکان کفاشی کار می‌کند. نیسمه می‌گوید که بدون کمک این پسرش نمی‌تواند هزینه‌ی زندگی را تامین کند. او مانند دیگر مادارن آرزو داشت که فرزندانش درس بخوانند؛ اما اکنون مجبور به کار شده اند. «سرپرست ندارم و خیلی غریبی و بی‌چارگی سر ما آمده و یک بچه‌کگ‌ مه مچی‌گری/کفاشی می‌کنه».

نیسمه همواره تلاش می‌کند که با پاک‌کاری در منزل دیگر بتواند دست‌کم مواد غذایی فرزندانش را فراهم کند؛ اما با آن‌هم شب‎های زیادی است که فقط نان خشک و آب‌جوش در سفره‌ی شان دارند. «رنج می‌بریم، گاهی روغن می‌یافتیم، گاهی هم نه. گاهی پیاز و کچالو داریم، گاهی نداریم. همی حالی نان با چای تلخ داریم».

اما زندگی در سایه‌ی فقر و بی‌کاری تنها داستانی نیست که به زندگی نیسمه و فرزندانش خلاصه شود. زنانی زیادی در سرنوشت مشابه این خانم به سر می‌برند.

پس از تغییر نظام سیاسی در افغانستان، طالبان حکومت‌داری‌ای را ایجاد کردند که با گذشت نزدیک به چهار سال از سوی هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده، افغانستان زیر تحریم‌های شدیدی اقتصادی، در انزوای سیاسی و اقتصادی قرار دارد. در سوی دیگر، محدودیت‌های این گروه بر زنان و دیگر، بحران بشری حاکم در افغانستان را تشدید کرده است.

طالبان سیاست‌های سخت‎گیرانه‌ای را بر کار و آموزش زنان و دختران وضع و اجرا کرده است که در نتیجه‌ی این سیاست‌ها، هزاران زن از کار در بیرون از منزل از جمله سازمان‌ها و نهادی بین‌المللی منع شده اند.

حوا، مادر شش فرزند و باشنده‌ی کابل در وضعیت مشابهی به نیسمه زندگی را به سر می‌کند. او را در نزدیکی یک نانوایی در ناحیه سوم کابل می‌بینم. برقع آبی‌رنگی به سر دارد و پسر کوچکش دستش را گرفته است. از ره‌گذران کمک می‌خواهد؛ شاید کسی قرص نانی بیش‌تر بخرد و به آنان نیز یکی از آن را بدهد. او می‌گوید: «وضعیت زندگی‌ام بسیار خراب است. پیش روی نانوایی می‌شینم که کسی یک نانی برم بگیره؛ کسی می‌گیره و کسی هم نمی‌گیره».

شوهرش شش سال پیش وفات کرده و از آن زمان، بار زندگی بر دوش او افتاده است. دختران بزرگ‌ترش به دلیل محدودیت‌های اجتماعی و طالبان اجازه‌ی کار ندارند و خودش هم شغلی ندارد. حوا نیز گاه‌گاهی برای شستن لباس یا صفاکاری به خانه‌های مردم می‌رود؛ اما می‌گوید که این کار دوام‌دار نیست و او مجبور می‌شود که پیش روی نانوایی‌ها دست به تکد‌ی‌گری بزند.

حوا می‌گوید که به دلیل فقر و بی‌کار بارها مجبور شده که برای دریافت کمک‌های انسان‌دوستانه به نهادهای مختلف مراجعه کند، اما به گفته‌ی خودش، جز سه نوبت کمک غذایی دو سال پیش، چیز بیش‌تری دریافت نکرده است.

صدای حوا، بغضی سنگینی دارد و در حالی‌که تلاش دارد به صحبت‌هایش ادامه دهد، می‌گوید که شب‌های زیادی است که حتا نان خشکی هم در خانه ندارند و با فرزاندش گرسنه می‌خوابند. «شب‌ها گشنه خواب کدیم، نان نداشتیم. روزها هم گشنه، دیگ خو بیازو نداشتیم. خانه ما که بیایی حیران می‌مانی که این‌ها چی رقم زنده مانده».

زنان در حاکمیت طالبان با محدودیت‌های شدیدی در زمینه‌ی کار و آموزش روبه‌‎رو اند که این محدودیت‌ها تأثیر مستقیمی بر وضعیت اقتصادی خانواده‌ها دارد. بربنیاد گزارش کمیته‌ی بین‌المللی نجات، نزدیک به ۸۰ درصد از نیازمندان در افغانستان را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند که عمدتاً به دلیل بحران اقتصادی و محدودیت‌های اعمال‌شده بر زنان است.

در کشوری که جنگ، بی‌کاری و محدودیت‌های اجتماعی هر روز فشار بیش‌تری بر دوش زنان می‌گذارد، امید برای فردا، تنها مفهومی دور و دورتر می‌شود. نیسمه و هوا، تنها دو چهره از میلیون‌ها زن بی‌سرپرست در افغانستان‌اند؛ زنانی که در سکوت و بی‌خبری، با فقر، بی‌عدالتی و بحران انسانی روزگار می‌گذرانند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا