سکوت تحمیل‌شده: چگونه بسته‌شدن مکتب نسل تازه‌ای از ازدواج‌ اجباری را رقم زده است؟

آی‌نور سعیدپور

بسته‌شدن مرکزهای آموزشی دختران در افغانستان در چهار سال گذشته، تنها یک تصمیم آموزشی یا سیاسی نبود؛ این سیاست، ساختار اجتماعی کشور را دگرگون کرده و هزاران دختر را به چرخه‌ای از خانه‌نشینی، فشار اجتماعی و در نهایت، ازدواج اجباری سوق داده است. آمارهای تازه سازمان ملل نشان می‌دهد که ازدواج کودکان در افغانستان رو به افزایش است؛ روندی که آینده‌ی فردی دختران، سلامت روانی و جسمی آنان و در نهایت آینده‌ی اجتماعی این کشور را تهدید می‌کند.

بسته‌شدن مرکزهای آموزشی برای دختران در افغانستان پیامدهای ژرف و درازمدتی داشته است؛ پیامدهایی که تنها در سطح آموزش باقی نمانده، بلکه به لایه‌های مختلف اجتماع نفوذ کرده و تحول‌های خطرناکی را رقم زده است. در چهار سال گذشته، دختران از تحصیل، کار و مشارکت اجتماعی محروم شده‌اند و خانواده‌های زیادی به دلیل فقر و ناامیدی از آینده، دختران‌شان را به ازدواج وادار کرده‌اند. دخترانی که زمانی برای آینده‌ی شغلی و تحصیلات عالی برنامه داشتند، اکنون در نقش‌هایی قرار گرفته‌اند که هرگز انتظارش را نداشتند.

نزدیک به سه سال است که دانش‌گاه‌ها نیز برای دختران بسته مانده و این محرومیت طولانی‌مدت، ساختار زندگی هزاران تن از آنان را دگرگون کرده است. در سنت‌هایی که همواره بر زنان فشار وارد می‌کرد، اکنون این فشار با حکومت طالبان چند برابر شده است. زنان در افغانستان سال‌ها با خشونت‌های خانوادگی، اجتماعی و ساختاری روبه‌رو بودند، اما امروز –با محدودیت‌های گسترده طالبان– آن خشونت‌ها شدت بیش‌تری گرفته و به شکل «سیستماتیک» بر زنان اجرا می‌شود.

با وجود هشدارهای مکرر نهادهای حقوق بشری، دفترهای سازمان ملل و فعالان مدنی، بحران هم‌چنان عمیق‌تر می‌شود. نهادهای بین‌المللی بارها تأکید کرده‌اند که محرومیت تحصیلی می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای مانند فقر مزمن، افزایش خشونت و رشد ازدواج‌های اجباری داشته باشد. با این حال، در سایه‌ی بحران‌های امنیتی، فروپاشی اقتصادی و نگرانی‌های جهانی درباره‌ی تهدیدهای تروریستی، وضعیت زنان افغانستان کم‌تر دیده می‌شود و صدای آنان بیش از هر زمان در سکوت مانده است.

براساس تازه‌ترین داده‌های بخش زنان سازمان ملل متحد، حدود ۲۸.۷ درصد دختران زیر ۱۸ سال در افغانستان ازدواج کرده‌اند و نزدیک به ۱۰ درصد دختران زیر ۱۵ سال نیز به ازدواج اجباری تن داده‌اند. این نهاد هشدار داده است که ادامه‌ی بسته‌ماندن مکتب‌ها و دانش‌گاه‌ها برای دختران بالاتر از صنف ششم، هم‌راه با فقر و محدودیت‌های اجتماعی، احتمال رشد بیشتر ازدواج کودکان را در سال‌های آینده افزایش خواهد داد.

نازیه، باشنده‌ی کابل، تنها ۲۰ سال دارد؛ اما بار زندگی یک زن خانه‌دار سنتی را بر دوش می‌کشد. او، که زمانی دانش‌آموز صنف نهم بود، با سقوط جمهوری و روی‌کارآمدن طالبان، تمام آرزوهایش را یک‌باره از دست داد. بستن مکتب‌ها برای دختران نه فقط تعطیلی آموزش بود، بلکه آغاز پایان رویاهایی بود که با آن‌ها بزرگ شده بود. امروز کارهای خانه، شستن لباس‌ها، آشپزی و رسیدگی به شوهر و فرزند، جای درس‌خواندن و امیدهای کودکی‌اش را گرفته است.

او، می‌گوید که از «طالبان فقط نامی از رسانه‌ها شنیده بود»، اما این نام در زندگی‌اش به کابوسی تبدیل شد که هنوز هم ادامه دارد. نازیه، می‌گوید زمانی با امید بیدار می‌شد تا روزی به دانش‌گاه برود و پزشک شود، اما اکنون هیچ انگیزه‌ای برای ادامه‌ی روزهایش ندارد. در نگاه او، زندگی به تکراری بی‌معنا تبدیل شده است.

فشارهای خانواده پس از بستن مکتب‌ها آغاز شد. خانواده‌ی نازیه که راهی برای ادامه‌ی تحصیل و آینده‌ی شغلی دخترشان نمی‌دیدند، از او خواستند به خواستگار یکی از اقوام پاسخ مثبت دهد. نازیه مقاومت کرد؛ اما استدلالی برای مخالفت نداشت؛ چرا که عنوان «دانش‌آموز» از او گرفته شده بود و هیچ چشم‌اندازی برای آینده‌اش نبود. امروز، او آشکارا می‌گوید که از ازدواجش راضی نیست و احساس می‌کند زندگی‌اش در مسیری افتاده که هرگز آن را نمی‌خواست.

میترا، دختر دیگری از کابل، وضعیت مشابهی را تجربه کرده است. او اکنون ۲۱ سال سن دارد و زمانی دانش‌آموز یکی از مکتب‌های دولتی کابل بود. بزرگ‌ترین آرزویش این بود که روزی آموزگار شود و دانش و آگاهی را به نسل دیگری از دختران منتقل کند. اما با بسته‌شدن مکتب و تشدید فقر، خانواده‌اش دیگر توان نگه‌داشتن او را در خانه بدون ازدواج نداشتند. فشارهای اقتصادی و ناامیدی، میترا را نیز به سمت ازدواجی سوق داد که هرگز در رویاهایش نبود.

طاهره ناصری، فعال حقوق زن، باور دارد که زنان در افغانستان امروز یکی از تاریک‌ترین دوران‌های تاریخ خود را می‌گذرانند. او می‌گوید که زنان نه تنها با محرومیت از آموزش، که با شکل‌های مختلف خشونت خانگی، اجتماعی و ساختاری مواجه‌اند. به باور او، این خشونت تنها پیامدهای فردی ندارد، بلکه آیند‎‌ه‌ی جامعه‌ی افغانستان را به‌طور کلی تضعیف خواهد کرد.

به گفته‌ی این فعال حقوق زن بحران کنونی آموزش در افغانستان، تنها بحرانی در سطح داخلی نیست؛ بلکه مسئله‌ای انسانی و جهانی است. نسلی که مجبور به ازدواج، خانه‌نشینی یا مهاجرت می‌شود، نسل خاموشی است که فرصت مشارکت در جامعه را از دست می‌دهد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا