کارآفرینی و ایستادگی؛ دختری در بغلان برای کودکان محروم از آموزش مکتبی ساخت
حدیث حبیبیار و بانو شیرزاد
همزمان با چهارمین سالگرد ممنوعیت آموزش دختران در افغانستان، یک دختر جوان در بغلان با هزینهی شخصی و حمایت خانواده، مکتبی برای کودکان بهویژه دختران، ایجاد کرده است؛ جایی که پس از بستهشدن دروازههای مکتب، بسیاری از دختران اکنون دوباره فرصت درس خواندن را پیدا کردهاند.
بیبی حوا، باشندهی بغلان دانشآموختهی رشتهی اقتصاد است. او با هزینهی شخصی ۱۵۰ هزار افغانی مکتب ویژهی را برای کودکان ساخته است. حوا در خانوادهی کمدرآمد بزرگ شده؛ اما پدر و مادرش همواره در بخش آموزش و کار از او حمایت کرده است.
این آموزگار پس از پایان دورهی کارشناسی به هدف فراهمکردن فرصت آموزش برای کودکان بهویژه دختران این مکتب را با هزینهی کم ایجاد کرده است. او میافزاید کودکان به ویژه دخترانی که به دلیل محدودیتها و بستهشدن دروازههای مکتب از حق آموزش محروم شدهاند؛ اکنون در این مکتب مصروف آموزش اند.
او میافزاید که مسیر تحصیل و ساختن این مکتب برایش آسان نبوده و همواره با چالشهای زیادی روبهرو شده است. «بارها با تمسخر، تحقیر و تهدید روبهرو شدم؛ اما هیچکدام نتوانستند مانع ادامهی راهم شوند. روزی نبود که ناامید نشوم؛ ولی همیشه میگفتم که اگر من عقب بکشم، شاید دختری دیگر هم جرأت نکند که این راه را ادامه دهد».
بیبیحوا، میافزاید که با وجود این چالشها، به مبارزهی خود برای تأمین حق آموزش دختران ادامه میدهد و اکنون بیشاز ۵۰ دانشآموز در این مکتب مشغول آموزش هستند.
فریبا، یکی از دانشآموزان این مکتب در صنف سوم، میگوید با آمدن به این مکتب تغییرهای بزرگی در زندگیاش ایجاد شده است. او توضیح میدهد که پیش از این، بهخاطر محدودیتهای طالبان، قادر به درس خواندن نبوده و تحقق بسیاری از آرزوهایش ناممکن بود.
اکنون در این مکتب، شرایط برای فریبا تغییر کرده و توانسته به آروزی خواندن و نوشتن دست یابد. او میافزاید که آموزش در این مکتب نهتنها او را خوشحال کرده؛ بلکه اعتمادبهنفس و انگیزهاش برای آینده را نیز افزایش داده است.
فریبا در این باره میگوید که در گذشته توانایی خواندن و نوشتن را نداشته و اکنون میتواند نامههای پدرش را که از ایران میفرستد، بخواند. او گفت: «قبلاً درس نمیخواندم. حالا میتوانم نامههایی را که پدرم از ایران میفرستد بخوانم. من خیلی خوشحالم که میتوانم به مکتب بروم».
همچنان در این مکتب، اکنون پنج آموزگار مشغول آموزش کودکان هستند و از ایجاد این مکتب خرسندند. آنان میگویند که با ایجاد این مرکز آموزشی، یک فضای امن برای همه فراهم شده و محیطی آرام برای یادگیری کودکان است.
فریده، یکی از آموزگاران این مکتب، میگوید که بیبیحوا تنها یک مدیر نیست؛ بلکه «روح مکتب» است. او به نقش مهم مدیر در ایجاد انگیزه و نظم در این مرکز اشاره میکند و تأکید میکند که حضور بیبیحوا به شکلگیری حس امنیت و امید در بین دانشآموزان کمک کرده است.
فریده توضیح میدهد که چگونه فضای کوچک این مرکز برای دانشآموزان و آموزگاران به محلی «امن و امیدبخش» تبدیل شده است. او گفت: «در این مکتب چیزهای زیادی آموختم؛ نه فقط درس؛ بلکه اینکه چگونه امید را زنده نگه داریم. دانشآموزان ما هر روز با انگیزهتر میشوند و این بهترین حس برایم است».
در همین حال فعالان اجتماعی نیز بر این باورند که ایجاد چنین نهادهای آموزشی تنها به آموزش ختم نمیشود؛ بلکه تأثیری گستردهتر بر جامعه دارد و نگاه مردم را نسبت به نقش زنان دگرگون میسازد. آنان میگویند که این حرکتها نشان میدهد که زنان میتوانند در برابر محدودیتها ایستادگی کرده و برای آیندهی بهتر نسلها تلاش کنند.
ملالی احمدی، فعال اجتماعی، باور دارد که ایستادگی بیبیحوا، پیام روشنی برای دختران و خانوادهها دارد. او تأکید میکند که ایجاد چنین نهادهایی به دختران امید میدهد و خانوادهها را نیز به حمایت از آموزش فرزندانشان تشویق میکند.
بانو احمدی در این باره میگوید که تلاش دختران برای فراهمسازی زمینهی آموزش برای کودکان بهمعنی مبارزه برای آیندهی یک نسل است. او گفت: «وقتی یک دختری در برابر همه فشارها میایستد و نهاد آموزشی میسازد، پیام آن برای همه این است که باید مبارزه کنند تا کشورشان را بسازند».
چهار سال پس از بستهشدن مکتبها به روی دختران بالاتر از صنف ششم در افغانستان، میلیونها دختر همچنان از آموزش رسمی محروماند. در نبود نهادهای آموزشی دولتی برای آنان، برخی خانوادهها و افراد تلاش کردهاند زمینههای محدود و جایگزین آموزش را فراهم کنند. با این حال، سرنوشت آموزش دختران در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان همچنان نامعلوم است.



