نقش امید بر بوم سکوت؛ روایت زنانی که با مینیاتوری در برابر فراموشی می‌جنگند

حدیث حبیب‌یار

یک زن در هرات برای نزدیک به ۵۰ زن و دختر محروم از کار و آموزش، زمینه‌ی یادگیری هنر مینیاتوری را فراهم کرده است. هدفش از این اقدام، ایجاد فرصت کاری برای دخترانی‌ست که پس از بسته‌شدن دروازه‌های مکتب و دانش‌گاه‌ها، خانه‌نشین شده‌اند و با افسردگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

فرشته سهرابی -نام مستعار-، کارآفرین زن و باشنده‌ی هرات است. او هنر مینیاتوری را در دانش‌گاه «کبیری» در ایران آموخته و حدود پنج سال در آن کشور به این هنر مشغول بوده است. اکنون تصمیم گرفته دانش خود را با دختران کشورش شریک سازد.

فرشته، می‌گوید که انگیزه‌ی اصلی‌اش برای راه‌اندازی این کارگاه، کمک به دختران‌ست که پس از بسته‌شدن مرکز‌های آموزشی، در خانه بی‌هدف و افسرده مانده‌اند. او باور دارد هنر می‌تواند احساس «مفیدبودن» را در دل زنان زنده کند. وی گفت: «می‌خواستم به دختران افسرده یک دلیل برای لبخند زدن بدهم.»

خانم فرشته، با ابراز خرسندی از استقبال خانواده‌ها می‌گوید که بسیاری از پدران و مادران، با علاقه‌مندی دختران‌شان را برای آموزش به کارگاه می‌آورند. «خودشان دخترهای‌شان را می‌آورند و می‌گویند دوست دارند دختران‌شان هنرمند شوند.»

با وجود این حمایت‌ها، فرشته در مسیر کار با چالش‌های زیادی روبه‌رو شده است. به گفته‌ی او، چندین‌بار مکان آموزشی‌اش از سوی نیروهای «امر به معروف و نهی از منکر» طالبان بسته شده؛ اما هر بار با امید و اراده‌ی بیش‌تر، دوباره کار را از سر گرفته است. اکنون با حمایت ریاست اطلاعات‌وفرهنگ طالبان، در یکی از سالن‌های قلعه‌ی اختیارالدین هرات یا ارگ، مشغول آموزش است. وی گفت: «فعلاً در داخل ارگ هرات مصروف کار هستیم.»

او، می‌گوید بیش‌تر دخترانی که در این کارگاه آموزش می‌بینند، از مکتب و دانش‌گاه بازمانده‌اند. هرچند در پذیرش هنرجویان تبعیضی قایل نمی‌شود؛ اما اولویت با کسانی‌ست که به‌دلیل بسته‌شدن مرکزهای آموزشی، فرصت یادگیری را از دست داده‌اند.

در حال حاضر حدود ۲۵ دختر به‌گونه‌ی منظم در این دوره‌ها آموزش می‌بینند و ۲۵ نفر دیگر در دوره‌های گذشته فارغ شدند. فرشته، می‌گوید پس از گذشت شش ماه، این دختران نه‌تنها هنری می‌آموزند؛ بلکه معاش ماهانه نیز دریافت خواهند کرد. او افزوده است: «پس از شش ماه برای‌شان معاش می‌دهم تا کسب درآمد کنند و زندگی بهتری داشته باشند.»

او باور دارد که آموزش‌های عملی مینیاتور، تنها به انتقال یک مهارت خلاصه نمی‌شود؛ بلکه تأثیر عمیقی بر روان و اعتماد‌به‌نفس دختران گذاشته است. بسیاری از دخترانی که روزی با ناامیدی و افسردگی به این کارگاه پناه آورده بودند، اکنون با روحیه‌ای تازه، به آینده نگاه می‌کنند. شماری از آنان حتی موفق شده‌اند آثار خود را بفروشند و منبع درآمدی برای خود ایجاد کنند. «هم اعتماد‌به‌نفس پیدا کردند و هم نان‌آور شدند.»

فرشته می‌گوید دخترانی که به کارگاهش می‌آیند، هر کدام داستان خاص خودشان را دارند. بعضی دنبال راهی برای پر کردن روزهای خالی‌شان هستند، برخی می‌خواهند افسردگی را کنار بگذارند و گروهی هم امیدوارند با یاد گرفتن یک هنر به خانواده‌شان کمک کنند.

نفس تازه در فضای بسته

عکس: ارسالی به خبرگزاری بانوان افغانستان

یکی از این دختران هنرمند، زهره رسولی است؛ دختری که با آرزوها و غم‌های زیادی به این‌جا آمده است. زهره پیش از آشنایی با هنر مینیاتور در صنف دوازدهم مکتب بود و برای امتحان کانکور آماده می‌شد. هم‌زمان به مرکز آموزشی زبان و نقاشی می‌رفت؛ اما زمانی که مکتب‌ها بسته شدند، همه چیز برایش متوقف شد. زهره می‌گوید که ماه‌ها افسرده و بی‌هدف بود و آن روزها را «تلخ‌ترین» دوران زندگی‌اش می‌داند.

او اکنون حدود ۲۰ سال دارد و با آمدن به این کارگاه، دوباره حس زندگی را پیدا کرده است. به‌گفته‌ی او آموزش‌ها در این کارگاه سه روز در هفته برگزار می‌شود، امکانات محدود است و کارآموزان باید نوبتی بیایند. زهره می‌گوید همین رفت‌وآمد به کارگاه برایش مانند «نفس تازه‌ای» است.

زهره با علاقه از زیبایی مینیاتور حرف می‌زند؛ از رنگ‌هایی که با هم ترکیب می‌شوند و حرکت‌های ظریف قلم روی ظرف‌های سفالی. او معتقد است که گرفتن درست قلم، نخستین قدم در این هنر است و هر تابلو برایش مانند سفری به سوی آرامش است.

زهره می‌افزاید که این هنر تنها یک مهارت نیست؛ بلکه راه فرار از خانه‌نشینی و یافتن امید است. این کارآموز گفته که مینیاتور «پلی» است بین خودش و همه محدودیت‌هایی که در برابرش بوده است.

خانواده‌ی زهره در این مسیر همیشه از او حمایت کرده‌ است. او گفته که هرچند کسی در خانواده‌اش اهل هنر نیست؛ اما همه هم‌راهش هستند. این حمایت برایش «دل‌گرم‌کننده» است و انگیزه می‌دهد تا ادامه دهد.

زهره، آینده را مبهم می‌بیند و وضعیت کشور را ناپایدار می‌داند؛ اما هنوز امیدوار است روزی دانش‌گاه‌ها باز شوند تا تحصیل‌اش را ادامه دهد. آرزویش این است که هم هنرمند شود و هم دانش‌آموخته.

به‌گفته‌ی زهره راه پیش رویش آسان نیست و پوشش اجباری و سخت‌گیرانه یکی از مشکلات بزرگ سد راهش است. وی گفت: «چادر و ماسک اجباری است و اگر رعایت نشود، اجازه ورود نمی‌دهند. همین لباس‌ها گاهی از دیوارهای بسته هم سخت‌تر هستند.»

با وجود همه‌ی این چالش‌ها، او ناامید نشده و باور دارد که نباید در برابر «ظلم» تسلیم شد. او گفته که هر دختری باید راه خودش را پیدا کند، یاد بگیرد و خودش را نجات دهد.

از افسردگی تا کارآفرینی

ارسالی به خبرگزاری بانوان افغانستان

هم‌چنان، لیلا نیز یکی دیگر از کارآموزان این کارگاه است که با هنر مینیاتور مسیر تازه‌ای به سوی امید و توان‌مندی برای خود ساخته است. در برابر سختی‌ها با اراده‌ای استوار ایستاده و می‌کوشد با این هنر زندگی‌اش را تغییر دهد.

لیلا، دختر ۲۳ ساله‌ای است که نخستین بار در مکتب با هنر مینیاتور آشنا شد. او بیان می‌کند که با این هنر قدیمی هراتی، توسط بانو سهرابی آشنا شده و همین انگیزه‌ای شد تا آن را دنبال کند. او بیان کرده که پیش از ورود به کارگاه، ماه‌ها در خانه بوده و شرایط روحی مناسبی نداشته است؛ اما با آغاز آموزش، احساس کرده زندگی‌اش تغییر کرده و مینیاتور راهی برای رهایی از افسردگی شده است.

او از حمایت خانواده‌اش نیز یاد می‌کند و می‌گوید مادرش نخستین کسی بود که او را تشویق کرد و پدرش با وجود نگرانی‌ها، همیشه هم‌راهش بوده است. لیلا اضافه می‌کند که همسرش نیز بزرگ‌ترین حامی زندگی اوست و همین پشتیبانی‌ها سبب شده تا در برابر مشکلات مقاوم بماند.

اک می‌افزاید که رنگ‌کاری و طراحی از بخش‌های مورد علاقه‌اش است و زمانی که قلم را روی سفال حرکت می‌دهد، احساس می‌کند دنیایی تازه می‌سازد. تمرکز و آرامشی که هنگام مینیاتور به دست می‌آورد، به او کمک می‌کند از فشارها و سختی‌های زندگی فاصله بگیرد.

لیلا به روزهای سختی نیز اشاره می‌کند؛ روزهایی که کارگاه‌شان توسط طالبان بسته شد و آن‌ها را به‌شکل «بی‌احترامانه» بیرون کردند. او می‌گوید در آن زمان بسیار ناامید شده بود؛ اما پس از حل مشکلات، دوباره برگشت و آموزش را از سر گرفت. وی این برگشت را آغاز تازه‌ای به‌سوی کارآفرین شدن می‌داند.

این کارآموز می‌گوید در خانه تنها دو نفر هستند و تمام تلاشش را می‌کند تا برای خود و همسرش از طریق آموختن این هنر سرمایه‌گذاری کند. او تأکید می‌کند: «ناامیدی هیچ راه‌حلی نیست. ممکن است چندین بار زمین بخوریم، اما باید دوباره بلند شویم و با اراده به‌سوی اهداف‌مان برویم.»

لیلا باور دارد که مینیاتور نه‌تنها او را به مسیر پی‌شرفت برده؛ بلکه هدف بزرگی در دلش زنده کرده است. هدفی که می‌خواهد به‌واسطه‌ی آن، روزی صاحب کسب‌وکار خودش شود و از طریق این هنر به زنان دیگری نیز کمک کند.

با وجود تمام موانع، لیلا هنوز به ادامه‌ی تحصیل، گسترش هنر و ساختن آینده‌ای که در آن، زنان و دختران بیش‌تری از چنگال خانه‌نشینی و ناامیدی رهایی یابند، امیدوار است.

این در حالی‌ست که طالبان، با روی کار آمدن دوباره‌ی شان کار زنان در نهادهای دولتی، غیردولتی و وزارت‌خانه‌های مختلف را ممنوع کرد؛ تعدادی از زنان به کارهای صنعت‌گری، قابلگی، قالین‌بافی، مینیاتوری و خیاطی رو آورده‌اند.

نام مصاحبه شوندگان به دلیل مشکلات امنیتی مستعار انتخاب شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا