عید زنان در فقر و محرومیت؛ «چهار-پنج سال است که روی میوه و لباس نو ندیدم»
آینور سعیدپور

درحالیکه بازارهای افغانستان با نزدیکشدن عید سعید قربان، شلوغتر شده و بسیاری از شهروندان افغانستان مصروف خرید پوشاک و خوراکیهای ویژهی عید اند؛ اما در سوی زنان سرپرست خانواده، از آمادگی برای عید محروماند؛ زنانی که به دلیل محدودیتهای طالبان، بیکاری و افزایش فقر، حتا توان خرید سادهترین اقلام غذایی را نیز ندارند.
محبوبه، باشندهی کابل، یکی از هر هزاران زنی است که با ناداری و بیکاری دستوپنجه نرم میکند. پنج سال پیش، شوهرش وفات کرده و او سرپرستی خانوادهی چهارنفرهاش را برعهده دارد. در میانهای محدودیتهای طالبان تلاش دارد که فرزندانش گرسنه نباشند و این گونه عید برای محبوبه و کودکانش معنای ندارد.
درحالی که یک روز دیگر، تا برگزاری مراسم مذهبی-فرهنگی عید سعید قربان مانده، مجبوبه میگوید که پس از وفات شوهرش سفرهی عیدی نیز از خانهاش رخت بسته و نمیتواند که میوههای خشک و تازه خریداری کند.
محبوبه که پیش از حاکمیت طالبان در خانهی یکی از کارمندان نظام پیشین، آشپزی و صفاکاری میکرد، با حقوقش میتوانست چرخ زندگی را به حرکت آورد؛ اما در نزدیک به چهار سال گذشته، بیکار شده و نمیتواند حتا نیازهای ابتدایی را خرید کند.
این زن سرپرست خانواده، میگوید که در این عید نیز، برای خود و کودکانش نه لباس و نه میوهای خریده است. «عید نداریم. نه کالا خریده توانستم و نه میوه، چهار-پنج سال میشه که در خانه روی میوه خشک و تازه را ندیدم. یاد مه نیست که کی لباس نو خریده بودم»
مناسبتهای فرهنگی چون عید، بهانهی برای تجلیل و گرامیداشت است؛ فرصتی که شهروندان افغانستان لباسهای ویژه و سنتی خرید میکنند و در کنار آن، سفرهای شان را با میوههای خشک و تازه تزیین میکند.
بااین حال، ناداری و افزایش روزافزون بیکاری سبب شده که بسیاری از خانوادهها از تجلیل این مناسبت محروم شوند.
آرزومحمدی –نام مستعار-، باشندهی هرات، پیش از حاکمیت طالبان در یکی از مکتبهای دولتی آموزگار بود؛ اما اکنون بر خانهنشینی با فقر فزاینده روبهرو است. ناداریای که روند زندگی عادی او را مختل کرده و حتا مناسبتهای ویژه نیز گرامیداشت نمیتواند.
او که بیش از ۱۵ سال عمرش را در بخش آموزش و پرورش سپری کرده، اکنون خانهنشین است و بدون معاش روزگار میگذراند.او میگوید: «آمادگی خاصی برای عید نگرفتهایم. نه دلودماغی مانده و نه امکاناتی. فقط توانستم کمی آرد و برنج بگیرم تا روزهای عید، نان خشک در خانه باشد.»
محمدی، با اندوه از روزهایی یاد میکند که میتوانست برای فرزندانش لباس نو بخرد، یا دستکم با میوه و شیرینی سفرهی عید را رنگین کند؛ اما امروز این خواستهها به آرزو بدلشدهاند: «همهچیز گران شده و درآمدی در کار نیست. قبلاً حداقل یک دست لباس نو برای هر کودک میخریدیم؛ اما حالا همان هم ممکن نیست.»
آرزو میگوید به دلیل بیکاری، قطع معاش و محرومیت زنان از حق کار نمیتواند از عید تجلیل کند. او میافزاید که این وضعیت بر روانش نیز تاثیر منفی گذاشته است. «وقتی زنی با سالها تحصیل و تجربه، خانهنشین شود و نتواند حتا نان فرزندانش را تأمین کند، این خودش بزرگترین ظلم است.»
راضیه الکوزی –نام مستعار-، آموزگار دیگری که سرپرست خانواده است، نیز هیچ آمادگی برای تجلیل از عید نگرفته است. این آموزگار نیز، سرپرست خانواده و افزایش ناداری سبب شده که برای عید امسال، هیچ آمادگی نگیرد.
راضیه، هر روز به وظیفهاش میرود؛ اما طالبان حقوق آموزگاران را کاهش داده و این امر سبب شده که نتواند نیازهای کودکانش را تهیه کند.
این آموزگار میگوید که همهروزه مسیر طولانی را برای رسیدن تا مکتب طی میکند و کرایهی راه میدهد، در حالی که ماهانه تنها هفت هزار معاش دارد. او با اشاره به این موضوع میافزاید که با این حقوق نمیتواند به گونهی عادی زندگیاش را پیش ببرد.
خانم الکوزی، با ابراز ناراحتی از وضعیت زندگیاش، چنین میگوید: «وقتی که شوهرم زنده بود، آمادگی میگرفتم. میوه و شیرینی مثلا لباس و قربانی میگرفتیم. حالی به خاطراین که وضعیت خراب است و خیلی محدودیت بر خانم زیاده است نمیشه. معاش کم شده مثلا با ای هفت هزار معاش ما نمیتوانیم برای عید آمادگی بگیریم».
راضیه، با اشاره به فشارهای اقتصادی و ناداری میگوید که اکنون از اخراجشدن و قطع هفت هزار معاش نیز، نگران است. او میافزاید که طالبان در حال کوچکسازی ادارههای طولانی است و به همین سبب، ممکن که آموزگاران زیادی از کار اخراج شوند.
براساس گزارشهای نهادهای بینالمللی، فقر در افغانستان به شکل بیسابقهای افزایش یافته و زنان بیش از هر گروه دیگری آسیب دیدهاند. زنانی که پیش از این نانآور خانواده بودند، امروز در حاشیه ماندهاند و از ابتداییترین حقوق محروماند.