ازدواج اجباری و آیندهای از دست رفته؛ «وقتی نامزد شدم، همه چیز برایم تمام شد»
گزارشگر: آیدا پویا | ویراستار: آینور سعیدپور
در خانههایی که سکوت سنگین آن را فرا گرفته و ترس در گوشهگوشهاش نشسته است، دخترانی زندگی میکنند که آیندهیشان نه با رویا و انتخاب، بلکه با نامزادی تعیین میشود. در افغانستان امروز، با افزایش محدودیتهای اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و کاری بر زنان و دختران، روند ازدواج اجباری و ازدواج کودکان به گونهای نگرانکنندهای در حال رشد است.
تازهترین آمارهای بخش زنان سازمان ملل متحد، نشان میدهد که نزدیک به ۲۸.۷ درصد دختران زیر ۱۸ سال در افغانستان به اجبار یا تحت فشارهای خانوادگی ازدواج کرده و حدود ۱۰ درصد دختران زیر ۱۵ سال نیز پیش از رسیدن به سن قانونی، وارد زندگی مشترکی شده که هیچ شناخت و آمادگی برای آن نداشتهاند. این نهاد هشدار داده است که ادامهی بستهماندن مکتبها و دانشگاهها بهروی دختران بالاتر از صنف ششم، همراه با فقر و فشارهای اجتماعی، احتمال افزایش بیشتر ازدواج کودکان را در سالهای آینده تقویت میکند.
سارا، دختر شانزدهسالهای از کابل، یکی از همین قربانیان است. او میگوید روزی که خانوادهاش تصمیم به ازدواج او گرفتند، هیچکس حتا برای لحظهای احساس و خواستههایش را در نظر نگرفت. گریه و التماس کرد که میخواهد درس بخواند و خودش آیندهاش را بسازد؛ اما پاسخ شنید که مخالفت او «آبروی خانواده» را به خطر میاندازد. میگوید: «به من گفتند دختر اگر بزرگ شود و مجرد بماند، مردم حرف میزنند. هیچکس نپرسید که من چی میخواهم.» سارا مجبور شد ازدواج را بپذیرد؛ تصمیمی که مسیر زندگیاش را به سمتی کشاند که هرگز انتخابش نکرده بود.
نرگس، دختر هجدهسالهای از مزارشریف نیز تجربهای مشابه دارد. او میگوید از سالها قبل رؤیای ادامهی تحصیل داشت و همیشه میخواست دانشگاه برود؛ اما هر بار که از درسخواندن حرف میزد، فشار خانواده بر او بیشتر میشد. «به من نگفته بودند که نامزاد شدهام. روزی که فهمیدم، همه چیز برایم تمام شد. من آمادگی زندگی مشترک را نداشتم. فقط گریه کردم. پدرم همیشه میگفت دختر وقتی جوان شد، باید زودتر عروسی کند. میگفت در غیر آن صورت ممکن است به راههای بد کشیده شود.» نرگس میگوید احساس میکرد زندگیاش را از او گرفتهاند؛ زندگیای که هنوز شروع نشده بود.
مهسا، دختر پانزدهسالهای از بغلان، قربانی شرایط اقتصادی خانوادهاش شد. مادرش به او گفت این ازدواج «مشکلات اقتصادی خانه» را حل میکند. مهسا در حالی تن به ازدواج داد که حتا نمیدانست پیامدهای این تصمیم چیست و زندگی زناشویی چه مسئولیتهایی دارد. او فقط میخواست بازی کند، درس بخواند و مثل همسنوسالانش کودک باشد؛ اما ناگهان دید که باید نقش یک زن بزرگسال را ایفا کند.
این روایتها تنها نمونههای کوچکی اند از واقعیتی گسترده که در سراسر افغانستان جریان دارد. فقر بهعنوان یکی از اصلیترین عاملهای ازدواج اجباری، خانوادهها را به سمتی میکشاند که دخترانشان را بهعنوان ابزار کاهش بار اقتصادی ببینند. در بسیاری از موارد، خانوادهها به امید دریافت شیربها یا حمایت مالی، دختران خردسال خود را مجبور به ازدواج میکنند. پیش از این برنامهی جهانی غذای ملل متحد نیز، گزارش داده که خانوادهها در افغانستان به دلیل فقر دختران خردسالشان را به ازدواج میدهند.
در کنار فقر، باورهای سنتی و ترس از قضاوت جامعه نیز نقش مهمی در این روند دارند. بسیاری از خانوادهها تصور میکنند که ازدواج زودهنگام نوعی «محافظت» از دختر است؛ باوری که به گفتهی فعالان حوزه زنان، نهتنها واقعیت ندارد، بلکه دختران را در معرض خطرهای بیشتری قرار میدهد.
حسنا امیری، فعال حقوق زن، میگوید: «این تصور که ازدواج برای دختر نوجوان سپر محافظتی است، یک توهم خطرناک است. ما بارها مشاهده کردهایم که ازدواج زودهنگام نهتنها امنیت نمیآورد، بلکه دختران را در برابر خشونتهای شدید، محرومیت اجتماعی و وابستگی کامل قرار میدهد.» او میگوید که نهادهای مدافع حقوق زن در دو سال اخیر شاهد افزایش چشمگیر گزارشهای مربوط به ازدواج اجباری بودهاند و تعداد این گزارشها تقریباً دو برابر شده است؛ با این حال، این تنها آن دسته از مواردی است که افشا شده، زیرا بسیاری از خانوادهها موضوع را پنهان میکنند و دختران نیز جرأت شکایت ندارند.
پیامدهای ازدواج اجباری تنها محدود به آسیبهای ظاهری نیست؛ تأثیرات روانی آن عمیق و درازمدت است. فاطمه حسینی، روانشناس، میگوید دخترانی که به اجبار وارد زندگی مشترک میشوند، معمولاً با افسردگی شدید، اضطراب، ترس دایمی، احساس بیارزشی و در برخی موردها با خشونتهای جسمی روبهرو میشوند. او تأکید میکند که بسیاری از این دختران پس از ازدواج مجبور به ترک مکتب و کنارهگیری از دوستان و فعالیتهای اجتماعی میشوند؛ امری که به مرور زمان اعتمادبهنفس آنان را کاملاً تخریب کرده و آنان را به انزوای اجتماعی میکشاند. افزون بر آسیبهای روانی، ازدواج اجباری آیندهی تحصیلی و استقلال اقتصادی دختران را نابود میکند. دختری که از ادامهی تعلیم باز میماند، معمولاً هرگز فرصت کسب درآمد مستقل را بهدست نمیآورد و تمام عمر وابسته به همسر یا خانواده میماند، امری که چرخه فقر را از یک نسل به نسل دیگر منتقل میکند.
پیش از حاکمیت طالبان در قانونهای نافذ در افغانستان، ازدواج زیر سن قانونی و ازدواج اجباری جرم و ممنوع اعلام شده بود؛ اما به دلیلهای سنتی و فرهنگی حتا در آن زمان تطبیق این قانونها با چالشهای جدی روبهرو بود. اکنون به حاکمیت طالبان در بیش از چهار سال گذشته، هیچ قانونی مبنی بر حمایت یا جلوگیری از ازدواجهای اجباری در افغانستان وجود دارد. طالبان همهی قانونهای دورهی جمهوری را تعلیق کردهاند. با این حال، وزارت امربهمعروف و نهیازمنکر این گروه، بارها مدعی شده که از ازدواجهای اجباری دختران پیشگیری کرده است.
یک کارشناس حقوقی که نخواست نامش فاش شود، میگوید: «قانون وجود دارد، اما راه رسیدن به عدالت بسته است. دختران از ترس خانواده، نبود حمایت، تهدیدهای اجتماعی و بیاعتمادی به نهادهای حکومتی معمولاً شکایت نمیکنند.» ضعف نهادهای نظارتی، نبود مرکزهای حمایتی و دسترسی محدود دختران به ساختارهای قضایی سبب شده است که بسیاری از موارد هرگز به مرحله رسیدگی نرسد.
باران رحمتی، فعال حقوق زن، باور دارد که مقابله با ازدواج اجباری نیازمند اقدام همزمان در چند حوزه است. او تأکید میکند که بدون حمایت قانونی مؤثر، ایجاد پناهگاههای امن برای دخترانی که در معرض خطر قرار دارند، آگاهیدهی گسترده در جامعه، بازشدن دروازههای آموزش و توانمندسازی اقتصادی خانوادهها، این روند متوقف نخواهد شد. او هشدار میدهد که اگر وضعیت به همین شکل ادامه یابد، افغانستان یک نسل کامل از زنان توانمند و تحصیلکرده را از دست خواهد داد؛ زنانی که میتوانستند ستونهای بازسازی و پیشرفت این کشور باشند که قربانی ازدواجهای اجباری و چرخهی خشونت میشوند.



