روایت تازهای از کشاورزی در فراه؛ باغهای پسته با تلاش زنان جان میگیرد
گزارشگر: شیما رحیمی | ویراستار: آینور سعیدپور
میان بادهای گرم فراه و زیر سایههای کوتاه درختان پسته، زنانی ایستادهاند که داستانشان کمتر شنیده شده است؛ زنانی با دستان خسته، اما دلهای سرشار از امید که خاک را به ثمر مینشانند و در سکوت روستاها، آیندهای تازه میسازند. آنان درخت میکارند، محصول میپالند و بیآنکه نامشان بر سر زبانها باشد، ستون پنهان اقتصاد پسته در فراه شدهاند.
در سالهای پسین، حضور زنان در بخش جمعآوری، پروسس و حتا ایجاد باغهای پسته در فراه پررنگتر شده است. این فعالیتها برای بسیاری از زنان روستایی، بهویژه در شرایط محدودیتهای اجتماعی، یکی از معدود فرصتهای اقتصادی محسوب میشود. زنانی که تا چند سال پیش نقشی مشخص در چرخه تولید پسته نداشتند، امروز با تلاش فردی و ابتکارهای کوچک، در بخشهای مختلف این محصول ارزشمند حضور فعال دارند و برای خانوادههای خود منبع درآمد قابل توجهی فراهم میکنند.
فریبا صالحی، یکی از این زنان کارآفرین در بخش باغداری پسته است. او پنج سال پیش و همزمان با کاهش فرصتهای کاری بهویژه برای زنان در فراه، این مسیر را آغاز کرد. صالحی با سرمایهای اندک، توانست یک جریب زمین خریداری کرده و باغ پسته خود را راهاندازی کند. به گفته او، خرید زمین در آن زمان دشوار و هزینهبر بود، اما با تلاش و پسانداز، این سرمایه اولیه فراهم شد. سپس درختهای پسته با هزینهی 20 هزار خریداری و با کمک چند متخصص، آنها را کاشت کرده است.
صالحی، میگوید که بستهشدن مکتبها و دانشگاهها، بهویژه برای دختران، و ممنوعیت کار رسمی زنان، باعث بیکاری گسترده شده بود. او با استفاده از منابع محلی و مهارتهای خود، تصمیم گرفت فرصتی برای کارآفرینی ایجاد کند که هم برای خودش و هم برای دیگر زنان سودمند باشد. اکنون او به همراه گروهی از زنان، در رشد کشاورزی و بهویژه باغهای پسته نقش چشمگیری دارند.
کار بر روی زمینهای کشاورزی و باغهای پسته، به گفتهی صالحی، دشواریهای بسیاری دارد. او میگوید: «هر سال سه فصل کامل تلاش میکنیم تا درختها به ثمر برسند. از آبیاری گرفته تا مراقبتهای روزانه، همه کارها با زحمت و صبر انجام میشود.» فریبا با همراهی شماری از زنان دیگر، تمام این مراحل را با دقت انجام میدهد تا محصولی با کیفیت تولید شود.

با وجود امیدواری برای برداشت محصول خوب، کار او همچنان با چالشهای فراوانی روبهروست. خشکسالی، دسترسی محدود به داروهای ضدنباتی، بهای بالای کودهای شیمیایی، آفتزدگی پستهها و نبود دسترسی مستقیم به بازارها از مهمترین مشکلهای او محسوب میشوند. صالحی میگوید: «کود شیمیایی گران است و آب چاهها کاهش یافته است. قبلاً سطح آب مناسب بود، اما حالا مجبوریم چاههای عمیقتر حفر کنیم تا بتوانیم باغها را آبیاری کنیم.»
با این حال، او امید دارد که با پشتیبانی و سرمایهگذاری، کسبوکارش رونق گیرد و زمینهی کار برای زنان بیشتری فراهم شود. در روستاهای فراه، دهها زن دیگر نیز در بخش پروسس پسته فعال هستند. لیلا، ساکن ولسوالی بالابلوک، در یک کارخانه کوچک پروسس پسته کار میکند. او میگوید که زنان نقش کلیدی در پاککاری، خشککردن و آمادهسازی پسته دارند، اما نبود دستگاههای ابتدایی و وسایل ساده کار را دشوار کرده است.
لیلا باور دارد که اگر امکانات مناسب در اختیار زنان قرار داده شود، میتوانند پسته را با کیفیت بهتر پروسس و بستهبندی کنند و محصولاتشان را با قیمت بالاتر به بازار عرضه کنند.
با این حال، فعالان حقوق زنان در فراه هشدار میدهند که سهم واقعی زنان از سود اقتصادی پسته هنوز ناچیز است. مریم هاشمی –نام مستعار-، یکی از فعالان حقوق زنان، میگوید: «زنان ساعتهای طولانی برای پاککردن و خشککردن پسته کار میکنند، اما سود اصلی به مردان خانواده یا دلالان میرسد.»
او تاکید میکند که ایجاد کارگاههای کوچک، اتحادیههای مستقل زنان و دسترسی مستقیم به بازار، میتواند زندگی اقتصادی زنان را دگرگون کند و آنان را به صاحبان واقعی زحمتهایشان تبدیل کند.
کارشناسان کشاورزی نیز، نقش زنان در آینده اقتصادی پسته فراه را تعیینکننده میدانند. نعمتالله فراهی، کارشناس امور کشاورزی و تجارت محلی، میگوید که پستهی تولیدشده در فراه در بازارهای منطقهای تقاضای بالایی دارد و اگر نقش زنان در زنجیرهی ارزش این محصول تقویت شود، ارزش افزوده آن چندین برابر خواهد شد. به گفته او، نبود سردخانه، بستهبندی معیاری و سیستم منظم بازاریابی، باعث شده سود اصلی محصول به دلالان برسد. با سرمایهگذاری در پروسس ابتدایی و ایجاد تعاونیهای محلی، زنان میتوانند سهم بیشتری از این بازار را به دست آورند.
در افغانستان، کشاورزی همچنان ستون اصلی معیشت در بیشتر ولایتها بهویژه روستاهاست؛ اما حضور زنان در این بخش بیشتر در قالب نقشهای سنتی و خانوادگی تعریف شده است. در بسیاری از روستاها، زنان در کاشت، برداشت، تنقیه و مراقبت از محصولات سهم جدی دارند؛ اما این فعالیتها معمولاً بهعنوان بخشی از وظیفههای روزمرهی خانواده تلقی میشود و نه یک فرصت مستقل اقتصادی یا عرصهای برای رهبری و تصمیمگیری. نبود آموزشهای تخصصی، کمبود ابزارهای مکانیزه و محدود بودن دسترسی زنان به منابع مالی و بازار، باعث شده است که تواناییهای آنان کمتر به فعالیتهای مدرن و درآمدزا تبدیل شود.



