درآمیخته‌گی هنر با اعتراض؛ دختر نقاش که سکوت را رنگ می‌زند

آی‌نور سعیدپور

در کشوری که سایه‌ی ممنوعیت و سکوت بر روزمرگی‌ها سنگینی می‌کند، هنوز هم نقطه‌های روشنی هستند؛ دخترانی که تصمیم گرفته‌اند در برابر خفقان قد علم کنند، نه با صدا؛ بلکه با رنگ، بوم‌نقاشی و هنر. در فضایی که خاموشی، اجبار و حذف جای آزادی را گرفته، گاه صدای اعتراض نه در شعار که در ضربه‌های قلم‌مو روی بوم شکل می‌گیرد.

مرضیه محمدی، یکی از همین دختران است. او به‌ جای آن که تسلیم فرمان‌های تحمیلی طالبان شود، هر روز را با طرحی تازه آغاز می‌کند، طرح‌هایی که روایت‌گر درد، سکوت و مقاومت ‌اند. برای او نقاشی تنها یک هنر نیست؛ بلکه شیوه‌ای است برای مبارزه، برای فریاد زدن بی‌صدا.

مرضیه ۲۶ سال دارد و دانش‌آموخته‌ی ژورنالیزم از دانشگاه بلخ است. روزگاری نه‌‌چندان دور، رویای او روشن و پرشور بود: می‌خواست خبرنگار شود، تا با تصویر و واژه نابرابری، فقر، خشونت و محرومیت را روایت کند؛ اما با آمدن طالبان، همانند هزاران دختر دیگر، آرزوهایش زیر پای ممنوعیت‌ها ماند و مسیر زندگی‌اش به اجبار تغییر کرد.

با این حال، مرضیه اجازه نداد سرنوشتش تماماً دگرگون شود. او که از کودکی به نقاشی علاقه‌مند بود، حالا آن علاقه را به ابزاری برای بقا و اعتراض تبدیل کرده است. روزانه تمرین می‌کرد، سبک‌های گوناگون را تجربه نمود: از رنگ روغن و آب‌رنگ گرفته تا نقاشی دکوراتیو و سیاه‌قلم. بیش‌تر فعالیت او امروز در بخش سیاه‌قلم و نقاشی روی ظروف سرامیکی متمرکز است.

محمدی در مورد فعالیت‌هایش می‌گوید: «از کودکی به نقاشی علاقه‌مند بودم و تقریبا مدت هفت سال می‌شود که در زمینه نقاشی فعالیت دارم. سبک‌های مختلف نقاشی را امتحان کردیم: کار با رنگ روغن، آب‌رنگ، سیاه‌قلم، نقاشی زیر لعابی، نقاشی دکوراتیو؛ اما بیش‌تر فعالیتم در بخش سیاه‌قلم و نقاشی روی ظروف سرامیکی است.»

مرضیه می‌گوید، زمانی که قلم را در دست می‌گیرد، همه‌ی ناملایمات اجتماعی و محدودیت‌های فرهنگی را فراموش می‌کند. دردهایی که در دلش رخنه کرده‌اند و خواب را از چشم‌هایش ربوده‌اند، در خطوط و سایه‌ها و رنگ‌ها جاری می‌شوند. هنر برای او نه فقط راهی برای بروز احساسات؛ بل که زبانی برای بیان حقیقت و مقاومت است.

او باور دارد که در چهار سال گذشته، بسیاری از دختران دیگر نیز به هنر به‌عنوان وسیله‌ای برای بیان اعتراض‌شان روی آورده‌اند. «حال یک کشور را می‌توان از حال زنانش فهمید. وقتی زنان و دختران در افغانستان حتا اجازه‌ی مکتب رفتن، ادامه‌ی تحصیل و کار کردن را ندارند، زنان هنرمند می‌توانند از طریق هنر اعتراض خود را بیان کنند.»

مرضیه تأکید می‌کند که نبود زنان در عرصه‌ی هنر، به معنای ناقص بودن آن است. «این هنر است که زنان می‌توانند از طریق آن احساسات، تجربه‌ها، چالش‌ها، عواطف خود را بیان کنند، به‌ویژه در جامعه‌ی مردسالار مثل افغانستان.»

ارسالی به خبرگزاری بانوان افغانستان

اما هرچند امروز مسیر زندگی‌اش به هنر گره خورده، زندگی با دشواری‌هایش همراه است. درآمد از طریق نقاشی دشوار است. سطح پایین فرهنگی و فقر عمومی در جامعه باعث شده مردم توجهی به هنر نداشته باشند. او به ندرت می‌تواند تابلویی بفروشد یا سفارش بگیرد.

با این‌همه، مرضیه شکایتی از این وضعیت ندارد. او می‌گوید در جامعه‌ای که زنان حتا از ابتدایی‌ترین حقوق خود مثل آموزش محروم‌اند، انتظار برای استقبال از هنر، خوش‌بینانه است. سکوت عمومی در برابر محرومیت زنان برای او عجیب‌تر از بی‌توجهی به نقاشی است.

با وجود همه‌ی موانع، مرضیه تا امروز بیش از ۲۰۰ اثر هنری خلق کرده و آن‌ها را در هشت تا نه نمایشگاه در افغانستان و ایران به نمایش گذاشته است. آثاری که بیش‌تر بازتاب‌دهنده‌ی وضعیت حقوق بشری در افغانستان‌اند.

اکنون او در ایران زندگی می‌کند، جایی که توانسته با آزادی بیش‌تری به نقاشی‌های اعتراضی‌اش ادامه دهد و آن‌ها را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارد. مرضیه می‌گوید که در افغانستان، افزون بر تبعیض جنسیتی، با تبعیض قومی و زبانی هم روبه‌رو بوده و دیگر نمی‌توانست در بلخ بماند.

تلخ‌تر از همه، دو عضو خانواده‌اش نیز در اوایل حاکمیت طالبان به‌دست این گروه کشته شده‌اند. همین تجربه‌های تلخ و تراژیک، جوهر آثارش را غلیظ‌تر و زخم‌هایش را عمیق‌تر کرده‌اند.

او حالا تنها نیست. صدای او، رنگ‌های او، و اثرهایش، بخشی از جنبشی خاموش ولی گسترده‌اند؛ جنبشی از زنانی که نمی‌خواهند خاموش بمانند، حتا اگر هیچ تریبونی در اختیار نداشته باشند. در افغانستانِ امروز، که سانسور و ترس، لب‌ها را دوخته، بوم نقاشی به یکی از آخرین سنگرهای آزادی زنان بدل شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا