گلهایی از جنس امید؛ آغاز کسبوکار یک دختر هراتی با ۲۵۰ افغانی
آینور سعیدپور

در اتاقی کوچک در یکی از محلههای قدیمی هرات، بوی سوختگی چسب و رایحهی عطر درهمآمیخته و در فضای اتاق خرد کاری پیچیده است. دستانی که زمانی کتاب را ورق میزدند، اکنون میان روبانهای قرمز، چسب و قیچی در حرکتاند. هانیه مهرزاد، پشت میز کارش نشسته و گلهای مصنوعیای را میسازد که هر کدام نمادی از سرگذشت دختری است که نخواست تسلیم شود.
هانیه مهرزاد، ۲۴ ساله و باشندهی هرات، چهار سال پیش با امید و آرزو از مکتب فارغ شد و با قبولی در آزمون کانکور، قدم به دانشگاه هرات گذاشت؛ اما دیری نگذشت که محدودیتهای طالبان، دروازههای آموزش را به روی او و هزاران دختر دیگر بست و او، همانند بسیاری دیگر، در سکوت و ناامیدی به خانهنشینی مجبور شد.
روزها پشت سر هم میگذشتند؛ اما نه امیدی برای بازگشت به دانشگاه وجود داشت و نه راهی برای تحقق رویاهایی که سالها برای آنها تلاش کرده بود. هانیه مدتها با حس سرخوردگی و بیهدف بودن دستوپنجه نرم کرد. «زمان میگذشت و من به حسرت روزهای بودم که هی میگذشت، سر یک نقطه ایستاده بودم و هیچ پیشرفت و انگیزهای نداشتم و این روزها را فقط اشک میریختم. بعد تصمیم گرفتم که از یک جای باید دوباره آغاز کنم و روی پای خود ایستاد شوم».
مسیرتازه؛ از ناامیدی تا خلاقیت
در حالی که بسیاری از همنسلانش همچنان در جستوجوی راهی برای بیرونرفت از بحران بودند، هانیه تصمیم گرفت مسیر تازهای بسازد. او به دنبال راهی برای مشغولکردن خود و کسب درآمد بود؛ اما نه تجربهای در زمینهی تجارت داشت و نه سرمایهی کافی برای راهاندازی کاری مستقل.
زمانیکه تصمیم به آغاز این تجارت گرفت، تنها ۲۵۰ افغانی داشت و با همین هزینه، مقداری روبان و چسب خرید و از طریق آموزشهای آنلاین، هنر ساخت گلهای مصنوعی را یاد گرفت.
هانیه میگوید که روزهای نخست، کار برایش دشوار بود. دستهایش بارها با چسب حرارتی میسوخت، گلهایی که میساخت مطابق انتظارش نمیشدند و بارها ناامید شد؛ اما هرگز تسلیم نشد.
با گذشت زمان، مهارت بیشتری پیدا کرد و اکنون، بدون نیاز به جستوجو در اینترنت، خودش گلهای مصنوعی را طراحی میکند و مطابق سلیقهی مشتریان سفارش میسازد.هانیه اکنون یک کسبوکار کوچک دارد. از طریق شبکههای اجتماعی محصولاتش را معرفی و به فروش میرساند. در مناسبتهایی مانند روز مادر، روز پدر و ولنتاین، تعداد سفارشهایش افزایش مییابد. اما با اینحال، کارش بدون چالش نیست.
به گفتهی او، نبود بودجهی کافی و بازار فروش محدود، از بزرگترین موانع رشد کارش است؛ ولی با آنهم امیدوار است که بتواند کسبوکارش را توسعه دهد، افراد بیشتری را آموزش دهد و حتا برای زنان دیگر فرصت اشتغال فراهم کند.
باوجودیکه اکنون هنری یاد گرفته و درکنارش منبع درآمدی دارد؛ اما بازهم بر این باور است که هیچ هنر و تجارتی نمیتواند جایگزینی برای آموزشهای رسمی و کار زنان در نهادها، سازمان و ساختارهای دولتی باشد. او تاکید دارد که برای پیشرفت، آموزش نیاز است و دختران باید بدون تبعیض جنسیتی از حقوق شان برخوردار شوند.
خالده مهرزاد، خواهر هانیه، نیز در کنار او هنر ساخت گلهای مصنوعی را آموخته است و هرگاه میزان سفارشها زیاد باشد، خالده به او کمک میکند تا گلهای بیشتری بسازد.
خالده، دانشآموز مکتب بود؛ اما چهار سال پیش از ادامهی تحصیل بازماند و اکنون، ساخت گلهای مصنوعی تنها راهی است که او و هانیه میتوانند روزهای خانهنشینی را با آن تحمل کنند.
هانیه مهرزاد، میان بوی چسب و عطر گلهای مصنوعی، روبانی را با دقت میبُرد و انگشتانش، که دیگر به گرمای چسب حرارتی عادت کردهاند، به سرعت گلبرگهای جدید را شکل میدهند.