زن “سیاهسر” نیست سایه سر است
نگارنده : مژگان مقصودی
در میان مردم ما بیشتر عادت بر اینست که در هنگام یاد کرد از زنان اصطلاح (( سیاه سر )) را به کار میبرند، این کار برد نه تنها ویژه مردانست، بلکه بعضی زنان نیز چنین تعبیری را به کار میبرند. به گونه نمونه: مردی میخواهد از رفتن مادر، همسرو دخترش به مهمانی سخن بگوید، این مطلب را چنین بیان میکند: سیاه سران ما به مهمانی رفتند برخی از زنان، مثلا ً وقتی میخواهند این موضوع را بیان کنند که: ” این چوکی برای خانم هاست ” چنین میگویند:” این چوکی برای سیاه سران است.”
اصطلاح ” سیاه سر” واژه آمیخته ایست از دو کلمه ” سیاه ” و ” سر ” که حاصل معنای آن تیره روز، شومی و نامیمون است:
این تعبیر را دو دسته اشخاص به کارمیبرند:
دسته نخستین: کسانیکه آگاهانه و عمدی به اساس همان دید زن ستیزانه شان که حقی به زن قایل نیستند و آنان را در مرتبه فروتر از مردان قرار میدهند، اینکه سدهها و سالیان دراز جفاهایی گوناگون برزنان روا داشته اند یا از این جفاها سرسختانه پیشتیبانی کرده اند.
دسته دوم : کسانیکه نا آگاهانه بدون توجه به مفهوم این تعبیر به تقلید از زبان زد عامه اصطلاح ” سیاه سر” را برای زن به کار میگیرند، بیآنکه بیاندیشند، چه میگویند؟
آکنون نگاه برین اصطلاح نماییم و ببینیم که کار برد و تعبیر ” سیاه سر ” برای ” زن ” در ادبیات دینی و کلتوری ما آیا کمترین توجیهی یافته میتواند یانه؟
در فرهنگ اسلامی :
خداوند ، حضرت محمد را در روزگارى مبعوث نمود كه جهان بشريت دستخوش تيرگىها سقوط بود، و در درياى حيرت و سرگردانى دست و پا مىزد؛ در چنين زمانى بود كه ظهور اسلام بسان باران نيروبخش بهار ، زمين عبوس بشريت را خرم و شاداب ساخت، و يوغها و زنجيرها را از گردنها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شده رسوا گردانيد و عقلها و استعدادها و تفكرات زندانى شده را با شكوهى خاص از زندان آزاد كرد، طومار جاهليت را دريد و اين حقيقت را به دنياى بشرى اعلام داشت. فرزند دختر را حسنه و برکت خواند و زنان را ریحانه معرفی کرد. زن غیر از حقیقت انسانی، چهره های مختلف دیگری را نیز در خود نهفته دارد که باید آن جلوههای مختلف کشف و آن صورتهای گوناگون هویدا شود تا آن گونه که هست، شناسائی و معرفی گردد .
امت اسلامی، همواره زنانی تربیت کرده که شایسته است الگوی دیگران باشند. زن مسلمانِ معاصر از این الگوها کم ندارد؛ چرا که زنانی از بستر تاریخ برخاسته اند که بشریت به وجود آنان افتخار میکند و امت اسلامی از داشتن آنان به خود میبالد. ولی همه اینها باید به یک الگوی مطلق منتهی شوند که کسی جز دخت والا مهر پیامبر نام آور نیست. او کسی است که الگو کامل همه زنها است. و کسی شایسته چنین مقامی نیست. آری، اگر دخت پیامبر فاطمه الزهرا(س) نبود، راه بینشان بود و زنانِ خداجوی، سرگردان و گمراه می ماندند.
زن در فرهنگ اسلامی ما، مظهر قداست و پاکی موجب خیر و برکت شناخته شده و از ارزش و احترام فوق العادهای برخوردار است. هویت زن، هویت جامعه ما است. اسلام که زن را گوهر گرانبهای هستی میداند، حجاب را هم چون صدف، بهترین وسیله برای حفظ و ثبات شخصیت او معرفی کرده است. اسلام مقام زن را در جامعه بالا برده و برای ترقی و سعادت او، خدمات شایان و قابل توجهی انجام داده است. حجاب و حیا که از ویژگیهای فطری زن است، تدبیر نیکوی آفرینش برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است. زنان مسلمان در پرتو پوشش و حجاب اسلامی، نقش سازنده خود را ایفا نموده و ثابت کردند که زن مسلمان، کالای تبلیغاتی نیست.
شكى نيست كه اسلام ، احترام ويژهاى براى زنان قائل است. زيرا اگر آيات قرآن را مورد بررسى قرار دهيم، به مقام و منزلت زن در اسلام پىخواهيم برد . مقام زنان در اسلام چنان است كه در قرآن مجيد ، سومين سوره به نام آنان (النساء) ناميده شده است، و در ده سوره های ديگر از قرآن مجيد مسائلى مربوط به حقوق و منزلت زنان آورده شده، و همه جا در خطابات عام قرآن، زنان مورد خطابند و غير از اين مورد، از بسيارى از مفاهيم قرآن مىتوان مطالبى درباره حقوق و منزلت زنان استنباط نمود.
در فرهنگ مردم و عنعنات جامعه ما:
- مادر واژه متبرک وخجسته ایست که هرکسی داشتن حرمت مادر را وجیبه وجدانی و کلتوری خود میداند. هر مرد و زنی که در حیات اجتماعی و فردی به هرسعادت و مرتبتی که نایل میشود، هسته و سرچشمه آنرا از آغوش پرفیض مادر مییابد. ابن سینای بلخی بلند ترین ستیغ سلسله کوه دانش و نگارنده بیش از یکصد وپنجاه اثر روز گاری با دست وپای ناتوان و زبانی بسته چشم نیاز به چشمان مادرش دوخته بود و از آغوش رحمت او به سوی شهرت و آوازه برخاست. آزاده مرد خدا دان و عارف نامدار شیخ بایزید بسطامی همه سعادتهای دو جهانی خود را از ارمغان عنایت یک قطره اشک مهر مادرش میداند.
- خواهر در عرف مردم افغانستان واژه باشکوهیست که مفاهیم مهربانی، پاکدامنی، صداقت و اعتماد درآن نهفته است. وقتی مردی، دختر یا زنی را خواهر خطاب میکند، دیگر پای هرنوع کج اندیشی و خیانت قطع میشود و الماس صفا و اعتماد به درخشش میآید. همچنان که درمعنای (( خواهر )) مهربانی و عاطفه با تمام پهنا و ژرفایش غنوده است.
- درعنعنه ما، از زن، خواه مادر و همسر، خواه خاله و عمه، یا همسایه، هم محله و هموطن به ناموس تعبیر میشود. مفهوم عنعنوی ناموس، همان چیز محترم و متبرکیست که برای بقا، سلامت ومصؤونیت آن از همه چیز حتی از جان شیرین باید گذشت و از همین سبب همواره واژه ناموس مرادف دین و وطن به کار برده شده وگفته میشود: ما در راه خفط دین، وطن وناموس سرمیدهیم همانگونه که بسیاری از اشخاص به مادر و به ناموس سوگند یادمیکنند، یعنی وژاه مقدس و مورد احترام طرف مقابل را ذکر مینمایند، تا گفته شان را بیشک و تردیدی بپذیرد.
- درآیین نکاحبندان، لحظاتیکه دختری به عنوان عروس به خانه داماد میآید، خانواده داماد مقدم او را چنان گرامی میدارند و به نحو ارادتمندانهای آمیخته از رنگ آسمایی و اخلاص پذيرايي میکند که گویی فرشتهای از آسمانها فرود آمده است. همچنان که پیرهن و پوشاک او را به گونه فرشتهگان میآرایند و فالهای خوشبختی و بهروزي خانواده را به نخستین گامهای خجسته او پیوند روحانی و معنوی میزنند.
- مردم ما برین باورند که : مرد تا زمانی که ازدواج نکرده است، نیمه یک انسانست، مفهوم این پندار اینست که بسیاری از کمال انسانیت، در خششها مرد درزندهگی اجتماعیاش مرهون توجه و مواظبت همسر اوست. پس کدبانوی خوب برای شوهرش شریک زنده گی، مربی و آموزگار بخشی از زنده گی اوست.
سخن در ین دو عرصه ( دین و عنعنه ) بسیار است، ما ناگزیریم برای رعایت گنجایش جایگاه سخن به همین نمونهها بسنده کنیم.
معنایی (( سیاه سر)) یعنی نگون بخت و شومی با این باورهای بنیادی و عام جامعه اساسا ً ساز گاری ندارند. آیا سزاوار است که مادر را ((سیاه سر)) یعنی بدبخت گفت و آیا زیبنده است، موجودی را که مظهر رحم، رقت و عاطفه است، و آنانی را که از قتل، شكنجه و آزار رسانی بیزار بوده پیشتیبانی صلح و آسایش اند بدبخت و بدشگون بنامیم و این شاهکار آفرینش و بندهگان بیآسیب پروردگار را با تعبیری چنین بدبینانه و ظالمانه از لحاظ روانی تلقین حقارت کنیم تامجال آنرا نباید که دوشا دوش مردان بر سرسفره حقوق طبیعی و اسلامی اش حضور یابد؟
پس نتیجه میگیریم که اصطلاح سیاه سر با معناهای حقار ت بارش بنیاد و انگیزه دینی یا عنعنوی ندارد، جز آنکه نمونه ایست از درشتی ( خشونت) با زنان که در زبان عامیانه متأسفانه تبارز کرده است.
با دقت در سرچشمه این اصطلاح میتوان به این پندار دست یافت که بارهای نخستینی که این تعبیر برای زنان به کار برده شده هدف والایی در عقب آن وجود داشته است که در اصل ترکیب زیباو شایسته سیاه سر است. زیرا در مفهوم و مدالول این ترکیب مهربانی و غمخواری نهفته است. مادر مهربان برای فرزندش سقفی از رحمت است، بانوی خوب برای شوهرش چتر مهر و وفاست که در سایه آن آرامش و سعادت مییابد. دختر مهر ورز و روف با نثار صحبتها برای پدر بیمار و کهنسالش، عروس پاکدل و عطوف برای خسرو وزن خانوادهاش سایه رحمت و شفقت است. به هیمن مادر کلام، خاله و عمه زنانی اند که در عرف دین وفرهنگ ما نمادهای مهر و محبت اند (( سایه سر)) نیز همین مفاهیم را می رساند، مگر به بزرگان خود نمی گوییم که خدا سایه شما را از سرما کم نکند؟ یعنی از محبت، لطف و نوازش شما بیبهره نشویم. در فرجام این نگاشته میتوان مدعی شد که تعبیر اصلی و نخستین از ((زن)) همان سایه سر است و بعد به اثر تسلط روز افزون ذهنیتهای زن ستیز ومخالف حقوق انسانی و اسلامی زن به سیاه سر تحریف داده شده و به تدریج نا آگاهانه از سوی عام مردم به محاوره روز مره را یافته و دوام پذیرفته است. بنابراین زن (( سایه سر )) است نه (( سیاه سر)).
به امید یک افغانستان شگوفان با ثبات و خالی از خشونت با زنان.
البته میتوان گفت سیاه سر ، یعنی سری که حجاب دارد ، چون زنان روسری میگذارند – از این تعبیر برای اشاره به انها استفاده شده است وقصد توهین و بدیمنی و شومی به هیچ وجه نبوده است.