نواهای اتاقک تاریک؛ آموزش موسیقی برای دختران در پشت پرده در هرات

دختران دور از چشم ماموران طالبان در کلاس درس مخفی تمرین موسیقی دارند.

داخل اتاقی‌ که در و دیوار اش بسته است نشسته هستم، نوای دخترانی که حدود دوسال است از بلند کردن صدای خود هراس داشتند می‌شنوم.

این‌جا داخل یکی از تنگ‌ترین اتاق‌های یک حویلی گروهی از دختران با یک تن از استادان در حال اجرای آهنگ هستند؛ نواهای که دو سال است خفته اما با این‌که ضعیف و آهسته است نشان می‌دهد که چقدر تحت تاثیر شرایط طالبان امده است.

کنار یک تن از دختران گیتارست نشسته هستم، او دختر خانمی‌ست که از رفتن به مکتب منع شده است، با انگشتان دست راست خود هفت تار گیتار را برایم نشان می‌دهد و معرفی می‌کند، هر تار یک نوای را می‌کشد.

مریم(نام مستعار) در کنار این‌که نوای خیلی ضعیفی را از گیتارش می‌زاند و انگشتان خود را با این تارها مصروف کرده با من از مشکلات آمدن به این صنف را می‌گوید: “با صد مشکل میام به این صنف، خانواده مه هم پدرم خبر ندارد فقط مادرم در جریان است که به این صنف موسیقی آمدم، واقعا وقتی که میایم از خانه بیرون، خیلی هم می‌ترسیم، فکر می‌کنم طالب‌ها حالا پشت سرم هستند و میایند من را به خاطری موسیقی که کار می‌کنم می‌گیرند.”

زخم‌های روی انگشتان مریم نشان می‌دهد که روزانه چقدر او گیتار تمرین می‌کند، می‌گوید که او یک گیتار در خانه دارد و یک گیتاری هم از استاد آنان است که موسیقی را با همین یک گیتار همه باهم تمرین می‌کنند.

“از بس که گاهی در خانه تمرین می‌کنم، انگشتانم کلا زخم شده، علاقه زیاد دارم چون موسیقی روح و روان را آرام می‌کند و بنظر من خوب است که طالبان از این تصمیم خود صرف نظر کنند، تا این‌که موسقی از بین نرود.”

هنگامی که مریم گیتار می‌زند، همزمان با نوای خیلی ضعیف گیتار یک نوای از حنجره‌ی ادییا(نام مستعار) هم بیرون می‌شود، می‌گوید که زیاد نمی‌تواند صدای خود را بلند کند چون ممکن است طالبان صدای آنان را بشنوند.
ادیبا نیز یک تن از دختران محروم از تحصیل است او نیز بیش از یک سال است که روی آورده به آوازخوانی، از وی می‌پرسم بیشتر چه آهنگ‌های را می‌خواند، برایم می‌گوید که بیشتر آهنگ‌های که در مورد زنان است، می‌سراید.

“آهنگ آریانا سعید که می‌گوید زن هستم، مژگان عظیمی اهنگی که شعر اش از فروغ است و اکثر اهنگ‌های که درد و رنج زنان را بیان می‌کند من می‌خوانم، چون قلب خودم خیلی درد دارد و از دست طالبان خیلی رنج می‌بینم.”

زمزمه‌های آهنگی که ادیبا زیر لبانش می‌خواند آهنگی است از شهلا زلاند او بیان می‌دارد که این آهنگ شهلا زلاند به وضعیت فعلی زنان خیلی صدق می‌کند: “یک جای آهنگ که می‌گوید «من نه آن بید ضعیفم» خیلی دوست دارم این آهنگ را چون از عمق دل برای زنان افغانستان می‌خواند، امیدوارم یک روز تمام رنج‌های ما از دست طالبان تمام گردد.”

استاد ادیبا می‌گوید که ادیبا ۱۸ سال دارد، نوای که از حنجره‌ی وی بیرون می‌گردد به آواز یک خانم ۲۵ ساله می‌ماند.

ادیبا در حالی که خود وی را مصروف یادگیری نوت‌های جدید موسقی کرده است، برایم اتاقی را نشان می‌دهد که داخل‌اش تاریکی زیاد است و به سختی می‌توان آواز را از بیرون این اتاق شنید، او گفت: “این اتاق نسبت به دیگر اتاق‌ها بهتر است و روزانه این‌جا میام برای تمرین گاهی با آواز بلند هم اگر بخوانم مشکلی نیست چون شیشه‌های این اتاق خیلی مستحکم است و صدا بیرون نمی‌رود، روژهای اول خیلی می‌ترسیدم، صدایم را زیادی بالا نمی‌کردم اما کم کم که دلهره گی من رفع شد، حالا اواز خود را نسبت به گذشته کمی بالاتر می‌کنم.”

ادیبا پس از چهارماه تمرین صدای خوب خود را بدست آورد و او گفت که تلاش می‌کند آواز خود را بهتر از حالا کند، ادیبا از یک منطقه‌ی دور این شهر برای فراگیری موسیقی میاید اما او هرگز از این رفت و آمد ها خسته نمی‌شود و تنها جای که خوب می‌تواند آواز خود را بکشد، روستایی است که در آن زنده گی می‌کند: “به روستایی ما کسی نیست و یک قسمت کامل خانه نیست من گاهی آن‌جا آواز می‌خوانم، گاهی واقعیت را بپرسید می‌ترسم اما گاهی هم تلاش می‌کنم که بجنگم، تلاش می‌کنم که برای رویاهای خود مبارزه کنم.”

نواهای گیتار و حنجره‌های طلایی دختران بازمانده از تحصیل تمام این اتاق کوچک را فرا گرفته است اما وقتی بیرون از اتاق می‌شوید، دیگر او صداهای موسیقی و تارهای گیتار در گوش خود حس نمی‌کنید.

سلما نیز از محدود دخترانی‌ست که در این اتاق کوچک شروع به یادگیری موسقی کرده است، سلما هنوز دانش‌آموز است، می‌گوید پس از سپری کردن یک مدت طولانی افسرده‌گی، وی در نخست به صنف نقاشی رفت اما پس از بسته شدن مراکز آموزشی به روی دختران، وی مجبور شد که به هنر دیگری جهت ایجاد سرگرمی روی بیاورد.

سلما درس‌های اول اش است، او هنوز روی انگشتان ظریف خود کار می‌کند تا این‌که بتواند تارهای گیتار را روی انگشتان خود کوک کند: “فقط فعلا من در مرحله‌ی شناخت هستم، یعنی هنوز دارم درس میخوانم تا این‌که درس‌های موسقی را خوب یادبگیرم، استاد ما در این‌جا خیلی روی ما تلاش می‌کنند.”

لرزش و نامتوازنی انگشتان سلما هنگام تمرین نشان می‌دهد که او تا هنوز از حالت افسرده‌گی بیرون نشده است، او پنج ماه قبل به دلیل افسرده‌گی حاد اقدام به خودکشی کرده بود، اینک تنها امید وی همین کورس مخفی آموزش موسیقی است: “دستانم زیاد می‌لرزد، گاهی که زیاد به تشویش می‌شوم همین طوری می‌شود یعنی فکر می‌کنم که اگر طالبان مکان ما را پیدا کنند؛ ما را می‌کشند، برای همین خیلی می‌ترسم.”

در همین حال سامان مرادی( نام مستعار) استاد موسیقی این دختران می‌گوید به دلیل بسته شدن مرکز‌های تحصیلی دختران در حالت روحی خوب بسر نمی‌برند و بخاطر کمک به آن‌ها موسیقی آموزش می‌دهد.

“با وجود ریسک که این کار دارد و خطراتی که متوجه من است، باز هم دوست دارم نگذارم که روح هنر و روح دختران ما بمیرد، آنچه از طرف حکومت طالبان حرام خوانده می‌شود فقط یک ساز کوچک و گوش نواز برای تفریح است، اما مانع می‌شوند به همین دلیل در اتاق‌های کوچک و نفس‌گیر موسیقی آموزش می‌دهم تا روزی که این روزگار تمام شد با خوشحالی و روحیه خوب از آن استقبال کنیم.”

موسیقی در دوره‌ی اول حکومت طالبان

موسیقی در افغانستان یک پدیده‌ای است که با نامهربانی‌های زیادی مواجه شده است، منع فروش نوارهای ویدیویی، کست‌ها، شکستاندن آلات موسیقی و وسایل پخش موسیقی در دوره‌ی اول حکومت طالبان یک امر طبیعی بود و این ابتکارها جز سیاست‌های فرهنگی طالبان در دهه‌ی نود میلادی به شما می‌رفت. شهرت‌یافتن افغانستان در آن سال‌ها به‌نام کشور بدون موسیقی بر اثر همین سیاست‌ها بوده است.

این‌بار نیز طالبان با سیاست‌های افراط‌گرایی خود آموزش، نشر و پخش موسیقی را در افغانستان منع قرار دادند، چنان‌چه که حدود سه ماه قبل طالبان با نشر اطلاعیه‌ی در هرات به تمام کست‌‌فروشی‌های این ولایت دستور دادند که هیچ دکانداری دیگر حق فروش کست را در هرات ندارد.

طالبان در ماه اسد، شماری از آلات موسیقی ضبط شده را در ولایت هرات به آتش کشیدند.

شیخ عزیر الرحمان مهاجر، معاون اداره امر به معروف و نهی از منکر طالبان در هرات گفت که این اقدام، به دلیل منع بودن شنیدن موسیقی انجام شده است.

بزرگان موسیقی هم‌چنان می‌گویند طالبان در اولین اقدام خود افغانستان را تبدیل به گورستان موسقی کردند، طوری که منیژه باختری روزنامه‌نگار افغانستانی در کتاب «نود و سه سال رسانه و قانون» می‌نویسد: “از اولین اقدامات آن‌ها تسخیر رادیو تلویزیون ملی بود که به رهبری ملا محمد اسحاق نظامی صورت گرفت. زیر نظر وزیر اطلاعات و فرهنگ ملا امیر خان متقی نشرات تلویزیون قطع شد و رادیو زیر نام (د شریعت غژ رادیو) شروع به نشرات کرد.”

از بیست سال گذشته، استادان زیادی در عرصه‌ی موسیقی کار و فعالیت کردند اما موسیقی را در افغانستان از جایگاه خوبی نیافتند.

در دو سال گذشته، بسیاری از هنرمندان و موسیقی دانان افغانستانی به ایران، پاکستان و کشورهای دیگر جهان پناه برده اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا