چگونه بدانیم درگیر عشق نامناسب شده‌ایم؟

آیا تا به حال متوجه شده اید که بیشترین میزان صحبت‌های که با دوستان خود می‌کنیم در مورد چه است؟

وقتی بخش زیادی صحبت‌های ما درباره کسی است که دوستش داریم، وقتی تمام هوش و حواس مان در زمان بیدار شدن از خواب و یا برعکس وقتی به خواب می‌رویم درگیر شریک زندگی ماست، وقتی از دمدمی مزاجی‌ها، از بد خلقی‌ها، بی‌تفاوتی‌های شریک زندگی مان می‌‌گذریم و نادیده می‌گیریم، وقتی تعداد زیادی از ویژگی‌ها، ارزش‌ها و رفتارهای آدم‌ها را نمی‌پسندیم و با این حال همراه شان کنارمی‌آییم، فرض می‌کنیم که اگر بهتر ظاهر شویم و محبت کنیم، می‌توانیم آدم‌ها را تغییر دهیم؛ باید بدانیم که شیفته بی‌جهت هستیم و محبت بی‌تناسب و ناموزون داریم.

متاسفانه عشق و محبت بی‌تناسب دامن‌گیر زنان و مردان یک جامعه به‌ ویژه ملت افغانستان است که به جزییات عوامل آن در ادامه ایننوشته خواهم پرداخت اما به طور نسبی اعتیاد به علاقه و محبت ورزیدن در بين زنان بيشتراز مردان شايع است. اين زنان هستند که اسیرعشق‌های بی‌تناسب شده و با شيفتگی خاصی سعادت و خوشبختی را در بيرون از هستی و خويشتن خود می‌جويند. شیفتگی بی‌تناسببه حدی بین زنان زیاد است که به یک امر عادی و روزمره تبدیل شده و این تجربه در زندگی آنان بارها و دفعات تکرار شده است و سببمی‌شود فرد را به افسردگی و مشکلات روحی و روانی عمیقی مبتلا کند.

دوست داشتن بیش از اندازه چیست؟

دوست داشتن بیش ازاندازه به معنای مهر به جنس مرد یا زن نیست و یا هم زود زود عاشق شدن و و فراق یار نیست بلکه معنایش ایناست که پیوسته به شریک رابطه مان فکر می‌کنیم و اسم‌اش را می‌گذاریم عشق و اجازه می‌دهیم تا احساسات و رفتارمان را کنترول کند. با این که وضعیت روانی و روحی ما را تحت تاثیر قرار داده و ما را گرفتار مشکلات عظیمی می‌کند و با این حال هم نمی‌توانیم از آندست بکشیم؛ دوست داشتن بیش از اندازه نشانه افکار، احساسات و رفتارهای بیمارگونه فرد است.

ممکن است درگیر شدن بیش از حد به یک آدم که فکر و ذهن مان را به خود مشغول کرده به معنای مهر ورزیدن نباشد و ممکن ریشه‌هایاین مشغله ذهنی به جای محبت واقعی یک هراس باشد، هراس از دوست داشته نشدن، ارزشمند نبودن، نادیده انگاشته شدن و هراس ازفراموش شدن که هرچه زودتر باید جلو اش گرفته شود.

چگونه بدانیم درگیر عشق نامناسب شده‌ایم؟

هر زمانی که شدت عشق مان را با زجر وعذاب و شکنجه‌ای که تحمل می‌کنیم؛ اندازه و فکر کردیم محبت کردن با درد و رنج عجین است.

هرگاه که محبت سالم به محبت غیر سالم تبدیل شده و شریک رابطه با تمام بی‌توجهی ونامهربانی هم که با ما رفتار کند، دست ازدوست داشتن و محبت ورزیدن بر نمی‌کشیم و احساس می‌کنیم که آن را بیشتر می‌خواهیم و عطش ضرورت و نیاز در وجود ما زنده شود.

هرگاه محبت کردن، تولید محبت نکند و برایندی نداشته باشد.

عوامل ایجاد کننده محبت بی‌تناسب:

1. دوران کودکی

عشق بی‌تناسب در بين زنان و مردان به طور عمده ريشه در کژرفتاری‌های دوران کودکی و زندگی رنج‌بار و پر فشار روانی گذشته داردتجارب دوران کودکی می‌تواند نقش بسیار مستقیمی بر روی روابط افراد بگذارد، زنانی که محبت بی‌تناسب دارند اغلب متعلق بهخانواده‌های هستند که نیاز های احساسی شان مرفوع نشده است. احساسات دختر یا پسر در درون خانه پذیرفته نشده و تصدیقنمی‌شود وبه طور عموم نادیده گرفته شده است. نزاع پدر و مادر و قهر کردن طولانی مدت، ناتوانی پدر و مادر در برقراری ارتباط با سایرافراد خانواده، سخت‌گیری‌های بی‌جا در زمینه‌های پول، مذهب، رفتار توهین‌آمیز با کودکان، انتظار بیش از حد از کودک، و دیگر مسائلکه بسیار در خانواده‌ها نادیده گرفته می‌شود.

هرگاه در دوران کودکی فرد احساس امنیت خاطر نداشته باشد در جوانی به شدت نیاز دارد که شریک رابطه خود را در پشت نقاب مفیدبودن کنترول کند، دوست دارد بی‌جهت رفتار طرف مقابل را تغییردهد و کاری کند که احساسی متفاوت نسبت به او داشته باشد؛ بدینترتیب برای عملی‌کردن خواسته‌های خود رفتاری سلطه‌جویانه خواهد داشت.

به طور کلی ممکن است احساسات مدفون شده دوران کودکی ظهور کند و حالتی تهدید آمیز به خود گیرد و اعتیاد به مهرورزیدن و کنترولکردن ریشه در مسائل خانوادگی داشته باشد.

۲. عوامل فرهنگی:

جامعه ما به طور کلی به شیفتگی بیش ازاندازه اشخاص در روابط و مناسبات عاشقانه شان تاکید می‌ورزد و به آن به عنوان یک ارزشنگاه می‌کند. در بسیاری از سرود‌ها و ترانه‌ها در نوشته‌های کلاسیک و عاشقانه، فیلم‌ها و تئاترها، روابط عاشقانه و محبت آمیزبی‌شماری را مشاهده می‌کنیم که نا بالغانه اند و با این حال فرهنگ ما آن را با شکوه و زیبا توصیف می‌کند. مردم بارها و بارها تحتتاثیر الگوهای فرهنگی قرار می‌گیرند که عمق عشق و مهر را با چیزهای غیر واقعی وظاهری ارزیابی می‌کنند.

به ندرت الگوهای از افراد را پیدا می‌کنیم که روابط سالم، بالغانه، صادقانه، غیر سلطه‌جویانه را به نمایش بگذارند. به دو دلیل این اتفاقبسیار کمرنگ است: اول: روابطی از این دست کم‌تر در جامعه‌ای ما یعنی افغانستان وجود دارد. دوم: اینکه روابط سالم و بالغانه عموماپوشیده‌تر هستند. چرا که روابط بالغانه و سالم را بیشتر کرنا می‌زنیم و در روابط و ادبیات مان به ندرت به این چنین روابطی توجه داریم.

در فلیم‌‌های عاشقانه، کتاب‌های رمان و اشعار مختلف احساسی برای مخاطب و خلق جذابیت چیزی نشان داده شده است که نشاندهد، رنج کشیدن بخش طبیعی از عشق است و مردم باور کنند که رنج کشیدن به خاطرعشق خصوصیتی مثبت است که باید به آن ارجبگذارند.

 

گویند عشق چیست بگو ترک اختیار

هر کو ز اختیار نرست اختیار نیست

مولانا

 

فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد

دودش به سر درآمد و از پای درفتاد

سعدی

 

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

حافظ

 

۳. عوامل بیولوژیکی:

مردان نسبت به زنان بهتر می‌‌توانند به دلایل بیولوژیکی و ساختار ذهنی از خود در برابر احساسات حمایت کنند‌ و با پرداختن به جنبه‌هایبیرونی زندگی خود را تسکین دهند. مردان با فرورفتن به کار زیاد و با روی آوردن به ورزش‌های مختلف و یا تفریح و سرگرمی‌هایگوناگون قادر اند که تا حد‌ زیادی از تالمات خود فاصله بگیرند. دلایل مختلفی از قبیل تغییرات هورمونی و نوعیت هورمون‌ها که در بدنزنان و یا مردان ترشح می‌شود می‌تواند تغییرات در صفات، رفتار و روان، نیازهای جسمی ایجاد کند.

هورمون‌ها يك‌ رابط‌ يا پيام‌ رسان‌ شيميايی‌ هستند كه‌ از غدد درون‌ ريز در سراسر بدن‌ انتشار می‌‌يابند و بر سلول‌ خاصی (سلول‌هايیهدف) تأثير مشخص‌ بر جای‌ می‌گذارند و اعمال‌ حياتی‌ بدن‌ را سامان‌ می‌دهند.

در نهایت باید به برداشت‌های خود از عشق توجه بیشتری داشته باشیم و محتاج آن هستیم که به شکلی واقعی‌تر از آنچه وسایل ارتباطجمعی به ما القا می‌کنند، با موضوع مهر و عشق برخورد کنیم و جای هیجان کاذب را با صمیمت عمیق‌تر عوض کنیم.

پیامدهای عشق بی تناسب:

افراد درگیرعشق بی تناسب اغلب روابط اعتیادی داشته و ممکن از زندگی شان راضی نباشند ولی نمی‌توانند که رابطه آزار دهنده خویش را پایان دهند. ناراحتی های ایجاد شده بسترمناسبی برای اعتیاد به مواد مخدر، الکول، سگرت و وابستگی های دیگر ایجاد می‌کند. یکی دیگر ازعمده ترین مشکلات ایجاد شده ایجاد اختلالات تغذیه‌ای در نزد فرد است ، زنان عموما عادت به پرخوری پیدا می‌کنند و بیش ازحد اندازه مواد غذایی صرف می‌کنند که باعث فرط وزن در نزد ایشان می‌شود. یا هم به گونه بلعکس به کم اشتهایی مبتلا شده و بی اشتهایی عصبی روبرو می‌گردند.

نتیجه گیری:

اگر می‌خواهید تغییر کنید باید تصمیم جدی داشته باشید و بدانید این نیز مانند هر اقدام درمانی به روزهای زیادی ممارست نیاز دارد. سالها طول کشیده است که محبت نمودن نا سالم را تجربه کردید، به همین دلیل دست کشیدن از آن هولناک به نظر می‌رسد، انتخاب با شماست و می‌توانید به زنی تبدیل شوید که آنقدر خودش را دوست دارد که از تالم مصؤن بماند. باید این را با تمام وجود درک کنیم که رابطه سالم و امید بخش با رابطه‌ای که زنان شیفته به دنبال آن هستند بسیار متفاوت است.

باید بدانیم که ریشههای این مشغله ممکن به جای عشق، هراس باشد. افرادی که اضطرارگونه و بیش از حد تناسب محبت می کنند پر ازهراس هستندهراس از تنها شدن، هراس از اینکه کسی آن ها را دوست نداشته باشد، هراس از اینکه ارزشمند نباشند، هراس از نادیده انگاشته شدن و فراموش شدن. این را به خاطر بسپاریم که اگر محبت تولید محبت نکند به هراس ها افزوده شده و باعث تولید محبت بی تناسب می‌شود.

باید در هر شرایطی احساس خوشبختی کنیم و شادمانی خود را در گرو شادمانی دیگران قرار ندهیم. تا زمانی که نیروی خود را صرف تغییردیگرانکنیم نمی‌توانیم از نیروی خود برای کمک به خود و رسیدن به شادمانی بیشتر استفاده کنیم.
خواسته‌ها، سلامتی، کار، تفریح و سرگرمی و فعالیت‌های مربوط به خودتان را در اولویت قرار دهید و همیشه دیگران را مقدم بر خود ندانید. باید بیاموزید خواسته‌ها و نیازهای شما مهم هستند و این وظیفه شماست که این خواسته‌ها را برآورده کنید.

به این مسئله فکرکنید که تنهایی نیز میتواند لذت بخش باشد! می توانید از این فرصت استفاده کنید و کارهای مورد علاقه تان را انجام دهید. کتاب خواندن، گوش دادن به موسیقی، ورزش کردن، یادگیری چیزهای جدید و یا کمک به افراد نیازمند، تقويت حس اعتماد به نفس و پرورش استعداد های درونی، تمرين های ورزشی، دوره های مدیتیشن، یوگا، تمرین تنفس عمیق، ایجاد فعالیتی که شادی را به ارمغان آورد، ملاقات دوستان صمیمی وپیاده روی می‌تواند نقش زیادی را بر بهتر شدن زندگی تان بگذارد.

زنان باید به این فکر کنند که نیاز است گاهی هویت خود را بدون مردان تعریف کنند، هویت مستقل خویش را جدی بگیرند و عزت نفس خویش را افزایش دهند.

نویسنده: شکریه مشعل

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. متن شما خیلی عالیست ‌.
    چند عامل باعث میشه که دچارعشق نامناسب بشیم .
    ۱ پایین بودن سطح سواد هم در مردها وهم در زن ها
    ۲ نشناختن زن ، حقوق زن و جایگاه زن
    ۳ فقر فرهنگی
    ۴ عیب دانستن عشق را ، یعنی تا دو نفر باهم عاشق میشن مردم ما آنهارا بدکاره خطاب میکنند .
    این عوامل باعث میشه که انسان ها همواره دچاره عشق نامناسب شود .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا