آیا مبارزه از داخل تالارهای زرین به درخت آزادی خواهد رسید؟

هشتم مارچ، روزیست که زنان جهان با همسبتگی تغییر را رقم زدند. مساله برابری مزد مساوی، در برابر کار مساوی را به میان آوردند. این روز ساده بنام زن نامگذاری نشد. فرایند طولانی از مبارزات زنان را طلبید تا به رسمیت شناخته شد. زنانی در آتش سوختند تا بگویند زن نیز یک انسان است. آنان مبارزه را در برابر تبعیض جنسیتی به خاطر حقوق کارگری و کار زنان شروع کردند. مبارزه‌ها سراسری شد، زنان زیادی زنده زنده  در آتش استثمار سوختند. رزمیدن برای عدالت و آزادی بیش از پنجاه سال ادامه یافت. ایستادگی‌ها در برابر بی‌عدالتی ادامه پیدا کرد، سرانجام همین زنان توانستند حقوق کاری، رخصتی‌های زایمان و هشت ساعت کار را بدست‌آورد. از آن روز به بعد این روز را به عنوان روز مبارزات و همگامی‌ زنان یاد کرده و در بیشتر کشورهای جهان از این فداکاری‌های زنان در راه عدالت و برابر تجلیل می‌شود.

در افغانستان نیز چون دیگر کشور‌ها از این روز تجلیل می‌شود اما بی‌رنگ، بی‌هیاهو و بی هدف. در کنار تجلیل کم‌رنگ از این روز، همایش برگزار شده نیز هم‌چنان بر پایه‌ی سخنرانی‌های کلیشه‌ای و بی هدف استوار است. در حالی که در سایر نقاط جهان، نهادها و سازمان‌های مدافع حقوق زنان وفعالان مدنی با راه اندازی گفتمان‌های نتیجه بخش، طرح و تدوین پلان‌های موثر برای  تساوی جنسیت و بهبود وضعیت زنان به این روز رنگ و بوی متفاوتی می‌دهند. اما این جا زنان و مبارزات زنانه تنها در همین روز زنده می‌شود. کار برای بهبود وضعیت زنان در داخل تالارهای زرین شروع و یک روزه ختم می‌شود. آیا مبارزه از سالن‌های مجلل وسخنرانی‌های بی‌هدف و کلیشه‌ای به درخت آزادی میرسد؟ آیا می‌توان سال یک‌بار وتنها در یک روز در وضعیت زنان تغییر ایجاد کرد؟

آیا معنای این وضعیت نمی­‌تواند این پیام را برجسته کند که گویا مدافعان و حمایت‌گران حقوق زن از کار برای زنان خسته شده و دست کشیده اند. زن بودن در افغانستان سوژه‌ی خاص شده است. سوژه‌ای که نهادهای مدنی مدافعان حقوق زن در جایش و جامعه‌ای بین‌الملل در جایش از آن سود می‌برند.

اما پرسش‌های که همواره در ذهن مخاطبان خلق می‌شود این است که این وضعیت و نابسامانی‌ها نشان‌دهندۀ چیست؟ آیا فعالیت‌های سازمان‌ها و نهادهای حمایت از زنان نا کار‌ا بوده است؟ و چرا تلاش‌ها در زمینه‌ی بهبود وضعیت زنان به نتیجه نرسیده است؟ در افغانستان سازمان‌های زیادی برای حمایت و دفاع از حقوق زنان فعالیت دارند اما متأسفانه ضعف مدیریتی و بی‌برنامه‌گی این نهادها سبب شده تا کار اساسی و بنیادی برای زنان انجام نشود.

در یک و نیم‌ دهه‌ی گذشته سازمان‌ها و نهاد‌های زیادی دم از تلاش برای احقاق حقوق زنان زدند اما دید پروژه‌ای این سازمان‌ها سبب شده تا دفاع از حقوق زن را به عنوان یک فرایند به باد فراموشی بسپارند و برای رسیدن به اهداف مادی و ساختن قصرهای رویایی از زنان رنج دیدۀ افغانستان تنها استفاده پروژه­ای کنند.

به همین لحاظ هشتم مارچ در افغانستان با حرکت اصلی زنان کارگر، و تجلیل از این روز با دنیای بیرون متفاوت است. در افغانستان هیچ حرکت هدفمندانه‌ی که مشابه به حرکت زنان کارگر و مبارز باشد دیده نشده است. هیچ جنبشی به هدف ایجاد برابری میان زنان و مردان که بتوان از به عنوان یک جنبش اثرگذار یاد کرد تشکیل نشده است . برخی از حرکت‌های هم که توسط بخشی از زنان در جامعه به راه انداخته شد، به دلیل فراگیر نشدن، اثرگذاری چندانی نداشته است و کاملا به باد فراموشی سپرده شدند. از این جهت، مطالبات و خواست‌های زنان و حتی حقوق شان در افغانستان نسبت به کشورهای دیگر به ویژه کشورهای متمدن جهان تفاوت وجود دارد.

در اخیر از نهادهای حامی زنان چه سازمان‌های خصوصی ویا دولتی، انتظار می‌رود که در هشتم مارچ تنها به برگزاری همایش‌های کلیشه‌ای متکی نباشند، بهتر است این روز را با شعار واحد و تدوین پلان‌های جامع و هدفمند برای تجلیل نمایند. و دید‌ پروژه‌ای نسبت به زنان را فراموش کرده و بر دفاع از حقوق زنان به عنوان یک فرایند تمرکز کرده و برنامه‌سازی نمایند.

سودابه احراری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا