كتاب بتول مرادى، چراغ راهنمايى براى زنان افغانستان

نویسنده: نورجهان اكبر، دختران رابعه

من سالها قبل با بتول مرادی آشنا شدم. او برای آغاز یک زندگی جدید به افغانستان آمده بود و مملو از رویاهای بزرگ برای سهمگیری در دوباره سازی وطنش داشت. خلاقیت، سخت کوشی، و استقلال فکری بتول برای من هیجان انگیز و مرموز بود. او در اوایل برای یک مجله کودکان نقاشی می‌کرد. وقتی او را در میان ورق‌های رنگ رنگی می‌دیدم نیرو می‌گرفتم چون واقعا به کارش عشق می‌ورزید.

مدتی بعد از برگشت به افغانستان بتول ازدواج کرد. شوهرش غلام حضرت وهریز یک کارمند بلند پایه دولت و مردی شناخته شده بود. از اوایل ازدواج شان، وهریز از همه امتیازاتی که جامعه ما به مردان می‌دهد استفاده می‌کرد. کم کم بتول به خاطر حسودی‌های وهریز وظایف و دوستانش را ترک گفت. او حتی دیگر به دیدار خانواده من که به مثابه خانواده دوم خودش بود به ندرت می آمد. بعد از آن تا حدی به خاطر اینکه من برای تحصیل راهی امریکا شدم و تا حدی هم به خاطر سخت گیری‌های وهریز، که قبل از ازدواج مردی روشنفکر و آزاده‌ای به نظر می‌رسید، برای تقریبا دو سال من و بتول در تماس نبودیم.

وقتی دوباره همدگر را دیدیم، او تغییر کرده بود. گاهی وقتی به او می‌دیدم فکر می‌کردم روشنی چشمانش گم شده است. بتول و وهریز از همدگر جدا شده بودند و او به بتول تهمت خیانت زده ادعا کرده بود که کودک کوچک شان متعلق به او نیست. در افغانستان این تهمت بزرگیست و می‌تواند زنان را به پای مرگ بکشاند. همین حالا در زندان‌های افغانستان صد‌ها زن به اتهام زنا پشت میله‌های زندان اند. یک تعداد زیاد این زنان قربانیان تجاوز اند اما در سرزمین ما حرف یک مرد همیشه اعتبارش بیشتر است و حتی تهمت بی‌بنیاد زنا می‌تواند زندگی یک زن را برباد سازد. در سراسر این مملکت زنانی که متهم به زنا اند بدون پرسش سنگسار لت و کوب و دره زده شده اند. حتی اگر زنانی که متهم به زنا و خیانت اند به صورت فزیکی مورد تنبیه قرار نگیرند، عواقب اجتماعی این اتهام و انزوای کامل می‌تواند زنان را به سرحد افسردگی و خودکشی بکشاند.

حساسیت‌هایی که اجتماع ما در مقابل زنانی که طلاق می‌گیرند دارد و اتهام زنا و بداخلاقی زندگی بتول را دشوار ساخته بودند. حتی یافتن وظیفه و خانه‌ای برای کرایه گرفتن ناممکن به نظر می‌رسید. علاوه بر آن، این اتهامات روابط اجتماعی او را برهم زده بودند و او حتی از طرف گروه‌های نویسندگان و هنرمندان که قبلا عضو فعال شان بود مورد انزوا قرار گرفته بود. کودکان بتول نیز از این قضیه آسیب دیدند. در افغانستان بدون تثبیت نسب پدر گرفتن تذکره ناممکن است و بدون پذیرش وهریز کودک دوم شان هرگز نمی‌توانست هویت رسمی داشته باشد.

بعد از تقریبا پنج سال مبارزه با ساختار قضایی افغانستان، دست و پنجه نرم کردن با سیاسیون و طرفداران سرسخت وهریز، و مقابله با آزار خشونت اخطار و درخواست رشوه از سوی مسوولین، بتول بلاخره توانست توسط آزمایش دی ان ای خودش را بی گناه ثابت سازد. در تاریخ افغانستان، این اولین باری بود که یک زن در یک قضیه قذف پیروز شد و توانست نسب کودکش را با استفاده از دی ان ای ثابت سازد. هرچند کودکانش تا امروز صاحب تذکره و هویت رسمی نیستند، یکطرفه شدن قضیه دستاورد بزرگی برای بتول بود. پیروزی در این قضیه برای زنان نیز مهم بود چون بتول یگانه زنی نیست که با این نوع خشونت و آزار روبرو شده است. هر چند در مورد تهمت زنا در افغانستان آمار و ارقام موثق در دست نیست ما همه می‌بینیم که به صورت متواتر زنان به خاطر این تهمت‌ها تنبیه می‌شوند و مورد خشونت قرار می‌گیرند.

امروز، تقریبا پنج سال بعد از آن، روز بتول توانسته است خاطرات خود را در کتاب «قذف» نشر کند. کتاب بتول مبارزه او را در مقابل یک اجتماع مردسالار، قوانین غیر منصفانه، و فساد رایج در ساختار‌های قضایی مملکت بازگو می‌کند و کاری متفاوت و دارای اهمیت تاریخیست.

بتول در مورد کتابش می‌گوید: این برشی از زندگی من است. برشی که با تمام تلاشم در تلطیف بیان و تصویر نتوانستم رد پای خشونتی زننده را در آن کمرنگ کنم. این زندگی ماست. زندگی که لایه لایه با خشونت تنیده شده است به گونه‌ای که من بارها در برخورد با زنان آسیب دیده دیگر احساس خوشبختی کرده‌ام.

سیستم قضایی افغانستان به اصطلاح خود ما روزگمیست. بعد از کار کردن با چندین زن خشونت دیده که در جستجوی عدالت بودند، من به این موضوع که این سیستم برای حمایت و محافظت از آسیب دیدگان ساخته نشده است پی بردم. در هر قدم مبارزه برای حقوق قانونی شان، زنان با بی عدالتی، فساد اداری، و مردانی که اهمیتی به امنیت و نیاز‌های زنان قایل نیستند روبرو می‌شوند. آنگونه که در کتاب بتول می‌بینیم تا رسیدن به عدالت نسبی زن افغان با دشواری‌ها و خطرات زیادی روبرو می‌شود. بدون آگاهی از حقوق قانونی ما و راه های مبارزه برای آنها با استفاده از سیستم قضایی، امکان اینکه زنان خشونت دیده بتوانند خود را رها کنند خیلی کم است. برای آنها و برای زنان دیگر در افغانستان کتاب بتول یک چراغ راهنماست.

نوشته های مشابه

‫4 دیدگاه ها

  1. سلام. یک بتول مرادی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در رادیو ورزش مشغول به کار است که بسیار شبیه به این خانم بتول مرادی شماست
    یکی نیستند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا