بستن آخرین پنجره‌ی آموزش؛ «انستیتوت تنها یک مکان نه؛ بلکه نمادی از امید و آرزو بود»

آی‌نور سعیدپور

کتاب‌هایش در کنج اتاق زیر گردوغبار مانده و هیچ دلیلی برای مرور کردن‌شان ندارد. ۱۰ روز پیش با اضطراب آزمون پایان سمستر خزانی برای خواندن این کتاب‌ها، برنامه‌ریزی کرده بود تا نمره‌های خوبی در آزمون به‌دست آورد. براساس عادت، ام‌صبح ساعت شش بیدار شده تا آماده شده و به انستیتوت برود؛ اما از این‌که این تنها عادتی از روزمرگی‌اش جا مانده، ناراحت شده و گریه می‌کند و می‌گوید «هیچ خبری از درس و دانش‌گاه نیست».

سنبل، ۲۳ ساله و باشنده کابل، زمانی‌که طالبان در اگست ۲۰۲۱ قدرت را به دست گرفت از جمله‌ی دخترانی بود که سند فراغت از مکتب را به‌دست آورد. این سبب شد که او گزینه‌ی برای ادامه‌ی آموزش‌هایش داشته باشد. سنبل، در یکی از انستیتوت‌های خصوصی کابل در بخش قابله‌گی ثبت‌نام کرد. می‌گوید که به این بخش علاقه‌مندی زیادی داشت و خوش‌حال بود، در وضعیتی که بسیاری از راه‌های آموزشی به‌ روی دختران مسدود است، می‌تواند آرزوهایش را دنبال کند.

یک هفته پیش از ام‌روز، پس از یک شب‌بیداری که هنوز احساس خستگی دارد؛ اما از این‌که شب توانسته تا دیروقت بیدار بوده و درسش را مرور کند و برای آزمون آمادگی بگیرد، خوش‌حال است. لباس‌های سیاه‌اش را پوشیده و صورتش را نیز با ماسک سیاهی مخفی می‌‎کند. یادداشت‌های را که از روزهای درسی دارد، بر دست گرفته و در هوای سرد پاییزی و آلوده‌ی کابل راهی انستیتوت می‌شود.

سنبل می‌گوید، زمانی‌که داخل محوطه‌ی انستیتوت می‌رسد، دست‌هایش از شدت سرما سوزش گرفته است. در حویلی برگ‌ها نیز سرگردان با وزش باد در حرکت است و تعدادی از دانش‌جویان پریشان خاطر به نظر می‌رسند.

«استادا گفتند که دیگر پوهنتون‌ها/ دانش‌گاه‌ها نیست. همگی به خانه‌های تان بروید. بسیار متاثر شدم. یک لحظه فکر کردم که تمام آرزوهایم فرو ریخت». حکایتی از روزی‌ست که آخرین پنجره‌ی امید به روی نسبل و هزاران دختر دیگر در سراسر افغانستان به‌روی شان بسته می‌شود. دریچه‌ی که در فراسوی تاریکی، نور امیدی به زندگی تاریک دختران تابیده بود.

اکنون ده روز می‌شود که در پستوی خانه روزهایش را سپری می‌کند؛ اما هنوزهم ناراحت است. با یادآوری و بازگوی داستان امیدی که فرو ریخته، اشک می‌ریزد. هم‌چنان که اشک‌هایش را با کنج چادر گل‌سیبش پاک می‌کند، بریده‌بریده در مورد بسته‌شدن انستیتوت صحبت می‌کند.

سنبل می‌افزاید که «انستیتوت تنها یک مکان نه؛ بلکه نمادی از امید، آرزو و فرصت برای ثابت توانایی‌هایم بود». اکنون به آخرین فرمان طالبان، راهی را که قرار بود با آن توانایی زنانگی‌اش را ثابت کند نیز از دست داده و این به اندوه‌اش افزوده است.

باوجودی‌که محدودیت‌های دست‌وپاگیری طالبان بر همه‌ی زندگی‌اش سایه افکنده و مجبور به تحمل بسیاری از این محدودیت‌هاست؛ اما می‌گوید همین‌که هر روز فرصت رفتن به صنف آموزشی و یادگیری در بخش قابله‌گی را داشت، احساس غرور کرده و خوش‌حال بود. سنبل بر این باور بود که از این راه می‌تواند به بانوی مستقل و مهمی تبدیل شود. کسی که دستش به جیب خودش باشد هم‌چنان به زنان و دختران دیگر در بخش درمان کمک کند. اکنون همه‌ی این هدف‌ها در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

بخش از رویاهایش را این گونه روایت می‌کند: «باور داشتم که می‌توانم کسی باشم و می‌توانم از خودم چیزی بسازم، برای جامعه‌ی خود خدمت کنم و تغییر ایجاد کنم». او می‌خواست که تغییر در جامعه‌ی ایجاد کند که خود و میلیون‌ها زن دیگر نخستین قربانی هر تغییری در آن است. زنان بیش‌تر از هر قشر دیگر متاثر از تحول‌های سیاسی و نظام در افغانستان بوده است.

این دانش‌جو می‌گوید که افغانستان به زندانی بدون سقف و دیواری از محدودیت‌های آهنین برای زنان و دختران تبدیل شده است. دیواری که هر روز با محدودیت تازه‌ای ضخیم‌تر می‌شود و به گفته‌ی سنبل، زنانی که در این زندان با دستان خالی هیچ راهی برای مبارزه ندارند.

«در این روزهای سخت، قلبم برای خودم و هزاران دختر دیگر که مثل مه در این راه قدم گذاشته بودند، می‌تپد». این دانش‌جو می‌افزاید که گذر زمان برایش دشواری می‌کند؛ اما در عین حال مجبور است که وضعیت را تحمل کند.

سنبل مانند هزاران دختر دیگر از محدودیت‌های طالبان به ستوه آمده و از سکوت مردم افغانستان و جامعه‌ی جهانی در برابر وضعیت کنونی شکایت دارد. به گفته‌ی او در حالی‌که دختران باید با قلم‌وکتاب برای آینده‌ی بهتر، سهم‌گیری در رشد اقتصادی و فرهنگی کشور مصروف یادگیری می‌بودند؛ اما کنون با «سکوت سنگین» جهان روبه‌رو است. «ما با هزاران امید و آرزو شروع کرده بودیم؛ اما حالا به جای کتاب‌وقلم، سکوت سنگین روبه‌رو استیم».

در حالی‌که محدودیت‌ها بر زنان و دختران با گذشت هر روز افزایش می‌یابد؛ اما سنبل می‌گوید که با دختران دیگر قوی استند و این محدودیت‌‎ها نمی‌تواند مانع از یادگیری شان شود.

«صدای هم‌دیگر باشیم، برای حقوق مان مبازه کنیم و هیچ وقت تسلیم نشویم». او از دختران و زنان دیگر می‌خواهد که با هر ابزاری که می‌تواند در برابر این محدودیت‌ها مبارزه کرده و نگذارند که صدای زنان و دختران در سایه‌ی بیرق سپید طالبان محو شود.

از سوی دیگر، او آموزش را حق بنیادی و اساسی زنان و دختران عنوان کرده و می‌گوید که طالبان نباید این حق را از زنان سلب می‌کرد.

روز دوشنبه، دوازدهم قوس ۱۴۰۳، وزیر صحت عامه‌ی طالبان، مسوولان انستیتوت‌های صحی کابل را به وزارت صحت عامه فراخواند و در جلسه‌ای، فرمان هبت‌الله آخوندزاده، رهبر این گروه را به صورت شفاهی اعلام کرد. رهبر گروه طالبان فرمان صادر کرده که پس از این تاریخ، زنان و دختران حق تحصیل در مؤسسه‌های تحصیلات عالی و نیمه‌عالی (انستیتوت) صحی را ندارند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا