سراب آرزوها؛ رویاهای بر باد رفتهی «نگار» در حکومت طالبان
آینور سعیدپور

«روزی که دانشگاهها را بهروی دختران بست، همهی روز را گریستم». نه تنها آنروز؛ بلکه تا امروز هرباری که رویاها و هدفهای ناتمامش را بهخاطر میآورد؛ آهوناله و گریه میکند. بیش از دو سال از بسته شدن دانشگاه میگذرد. همصنفیهای پسرش فارغ شدند. لباسهای ویژه پوشیدن و پایان چهار سال آموزشیشان از دانشگاه را تجلیل کردند؛ اما نگار در کنج اتاق زانوهایش را در آغوش گرفته و گریه کرد. برای رویا، هدف و بیچارگی خودش اشک ریخت.
*نگار یوسفی، دانشجویی سال چهارم دانشگاه کابل است. زمانیکه طالبان فرمان بسته شدن دانشگاههای دولتی و خصوصی را صادر کردند؛ او برای آغاز آخرین سمستر دانشگاهیاش آمادگی میگرفت. برای نوشتن پایاننامهاش تحقیق میکرد. دانشگاه بسته شد و پژوهش نگار نیز نیمهتمام ماند.
بانو یوسفی، میگوید که سقوط کابل همهی هدفها و رویاهایش را از بین برد. او میافزاید که زنان و دختران بزرگترین قربانی تغییر رژیم در افغانستان است.
نگار، در صحبتی با خبرگزاری بانوان افغانستان، خاطرهاش را از سقوط کابل چنین روایت میکند: «روزی که کابل سقوط کرد، چشمهایم را بستم و تمام آرزوهایم را تصور کردم. فکر کردم که هیچ یک از آرزوهایم، قرار نیست به واقعیت مبدل شود. قرار نیست که دانشگاه را تمام کنم. قرار نیست که فارغ التحصیل شوم».
تیکتاک عقربههای ساعت، یادآور گذر زمان و تلفشدن فرصتهایی است که از دست نگار میرود؛ اما او میگوید که هیچ کاری در این وضعیت انجام داده نمیتواند.
سقوط نظام جمهوری و رویکار آمدن دوبارهی طالبان زندگی نگار و میلیونها دختر دیگر را دگرگون کرد. آنان از متن جامعه به حاشیه رانده شدند.
نگار، همزمان با دورهی دانشجوییاش، ورزش و کار نیز میکرد. او میگوید که برای فردای بهتر، سالها سخت تلاش کرده است؛ اما طالبان از راه رسید و همهی زحمتهایش را «هیچونیست» کرد. یوسفی، اکنون افزون بر آموزش از ورزشکردن و کار نیز منع شده است. یادآوری هدفهای بلندپروازانهاش که اکنون به هیچ یک از آنها نرسیده؛ برایش دشواری میکند.
«کابل که روزی نماد زندگی، پیشرفت و آرزوهای نسل جوان بود، در یک لحظه به شهر خاموش و پریشان مبدل شد»، نگار ۲۲ ساله در کابل به دنیا آمده، رشد و رویا پردازی کرده است. در دو دههی حاکمیت دموکراسی جنگ در ولایتهای افغانستان جریان داشت و هر ازگاهی میدانهای نبرد داغ میشود. در کابل؛ اما گهگاهی حملههای خونین انتحاری و انفجاری رخ میداد؛ اما نگار هیچگاهی طالبی را ندیده بود. پایتخت، برای نگار نمادی از زندگی و پیشرفت بود. در میان پر جمعیتترین شهر افغانستان، او در تقلای پیشرفت کشور بود.
طالبان، اما در ۱۵ اگست ۲۰۲۱، کابل را بدون هیچ درگیری تصرف کردند و قدرت سیاسی را در دست گرفتند. «در میان ناباوری» نگار، شهر رویاهایش به کام طالبان فرو رفت. بیش از سه سال از حاکمیت طالبان میگذرد. به گفتهی یوسفی، اکنون کابل زیر پاهای طالبان به شهر «خاموش و پریشان» مبدل شده است.
خیابانهای که روزگاری او برای رسیدن به دانشگاه و ورزشگاه با عجله قدم بر میداشت، اکنون تحت تسلط طالبان است. حضور نیروهای طالبان و کارکنان وزارت «امر به معروف و نهی از منکر» این گروه در این جادهها سنگین است. نگار از قدمزدن در این خیابانها ممنوع شده است. او به شکل آزادانه حتا از قدمزدن منع شده است. «درس نمیخوانیم، دانشگاه نمیرویم و حتا بدون محرم سفر کرده و به مکانهای عمومی رفته نمیتوانیم».
در ماههای پسین، نگار با محدودیتهای بیشتری درگیر است. پس از آنکه قانون «امر به معروف و نهی از منکر» تصویب شده، حتا به آسانی از خانه بیرون شده نمیتواند. به باور بانو یوسفی، در حالیکه جهان و نهادهای حقوق بشری نظارهگر اند؛ طالبان زنان و دختران را از همهی حقوق شان محروم کرده و در کنج خانههای شان زندانی کرده است.
یوسفی، میگوید که زنان و دختران بیشترین آسیب را از محدودیتهای طالبان متحمل شدهاند. «به عنوان یک ورزشکار، یک دانشجو و یک قشر جوان جامعه و کسی که فضاها و مکانهای اجتماعی حضور داشته و در عرصهی هنر کموبیش فعالیت دارد؛ میتوانم بگویم که در این سه سال بیشترین آسیب بر زنان وارد شده است».
نگار میافزاید که طالبان در سه سال گذشته، هرگونه محدودیتی را بر زنان و دختران اجرا کرده است.
طالبان پس از بهدست گرفتن قدرت، بیش از ۸۰ فرمان به هدف محدود کردن زنان و دختران صادر کرده است. در نتیجهی این محدودیتها زنان از ابتداییترین حقوقشان محروم شدهاند.